کمال تبریزی کارگردانی صریح، طناز، غیر قابل پیشبینی و دوستداشتنی است و در اغلب ساختههایش به سراغ موضوعات حساس و ملتهب و متفاوت روزجامعه میرود. فیلمسازی که از اواخر دهه شصت با ساخت فیلم «عبور» حضور مستمر و اثرگذاری را در سینما وتلویزیون تجربه میکند.
«امکان مینا» آخرین ساخته تبریزی با نمایشش در جشنواره فیلم فجر نظرات متضادی را باعث شد و یک درام سیاسی اجتماعی محسوب میشود. با تبریزی درباره ساخت فیلمش و ارجاعات موجود و ساختارش گفتوگویی انجام دادهایم.
در اواخر دهه شصت فیلم «عبور» را درباره سالهای دوران جنگ و شرایط آن زمانه ساختید. در امکان مینا چقدر به این فضا رجعت داشتید و چقدر به خلق آن فضا در سینما اعتقاد دارید؟
شاید دلیل این سؤال شما این باشد که داستان هردو فیلم در دهه شصت و زمان جنگ میگذرد. بنابراین حس و حال و فضای دو فیلم شباهتهایی با هم دارند و به نظرم نشان میدهد تیم طراح صحنه و لباس امکان مینا و نوع بازی بازیگران حرکات، رفتار و گویششان درست و مناسب آن سالها بوده است. در فیلم صحنهای داشتیم که جبهه جنگ و درگیری نیروهای رزمنده با عراقیها نشان داده میشد و در تدوین بنا به دلایلی حذفش کردم.
آیا به دلیل جلوگیری از بروز سوءتفاهمات این صحنه جنگی را از فیلم خارج کردید؟
نه، فکر کردم که وجود این صحنه مقداری ذهن مخاطب را از خط سیر اصلی داستان دور میکند وبا موضوع متفاوت و جدایی از خط سیر داستان مواجه میشود.
اگر شرایط مهیاتر بود، آیا امکان مینا را جسورانهتر میساختید؟
بله، قطعاً تفاوتهای زیادی را میدیدیم. نحوه ورود به قصه و چالشی که این زن و مرد (مینا و مهران) با هم دارند اصلاً در مدار دیگری اتفاق میافتاد. به هرحال فیلمسازی تابع خیلی از شرایط بیرونی مثل نوع و طرز تفکر تهیهکننده وشیوه ممیزی است.
البته در حد قابل قبولی آن انتظاری که از ساخت امکان مینا داشتم رخ داده است. حرفی که من در امکان مینا مطرح میکنم شاید چند تا لایه دیگری هم داشته باشد که برخی از مخاطبان آن را متوجه شوند و استنباطهای خودشان را مطرح کنند. فکر میکنم اگر آزادی عمل بیشتری وجود داشته باشد و فیلمسازان دست به عصا و محتاط فیلم نسازند، فیلمهایی خواهیم دید که لحن متفاوتی دارند
البته در حد قابل قبولی آن انتظاری که از ساخت امکان مینا داشتم رخ داده است. حرفی که من در امکان مینا مطرح میکنم شاید چند تا لایه دیگری هم داشته باشد که برخی از مخاطبان آن را متوجه شوند و استنباطهای خودشان را مطرح کنند. فکر میکنم اگر آزادی عمل بیشتری وجود داشته باشد و فیلمسازان دست به عصا و محتاط فیلم نسازند، فیلمهایی خواهیم دید که لحن متفاوتی دارند.
آیا منوچهر محمدی ساخت امکان مینا را به شما پیشنهاد داد یا از ابتدای نگارش فیلمنامه توسط فرهاد توحیدی قرار بود شما آن را بسازید؟
منوچهر محمدی طرح و سیناپس تک صفحهای داشت که با یکی دو فیلمنامه نویس و کارگردان مطرحش کردند. اما نتوانست به توافقی برای نوشتن و ساخت با آنها برسد. من بعد ازخواندن این طرح از آن خوشم آمد و در ادامه با منوچهر محمدی چند جلسه مشترک برگزار کردیم. دراین جلسات فرهاد توحیدی هم حضور داشت. دربرآیند این جلسات به این نتیجه رسید که فیلم با این ساختار و مضمون ساخته شود. در این جلسات به ساختارهای دیگری هم فکر کردیم. البته پایانی که منوچهر محمدی در طرحش نوشته بود با پایان فعلی بسیار متفاوت است.
منوچهر محمدی با این تغییر در پایانبندی مخالفتی انجام نداد؟
نه، من و فرهاد توحیدی در تفاهم کامل بودیم و تقریباً باهم به نوشتن و کارگردانی این طرح رسیدیم.
با فرهاد توحیدی هم تجربه موفقی در فیلم گاهی به آسمان نگاه کن داشتید؟
مدل امکان مینا و همکاریمان با توحیدی بسیار متفاوت بود. فرهاد توحیدی یک فیلمنامه نویس حرفهای است وهمکاری با او لذت بخش است و میداند کارگردان از او چه میخواهد و با توضیحاتم که فیلمنامه به چه سمت و سویی باید برود خیلی دقیق و درست آن را در اثرش خلق میکند. روایت اولی که توحیدی از امکان مینا نوشت، تقریباً با 80 درصد از خواستههای من همخوانی داشت. در بازنویسیهای دوم و سوم و نهایت پنجم به رضایت کامل رسیدم.
آیا اگر کمال تبریزی امکان مینا را در دهه شصت میساخت با همان نگاه اصولگرایی که در آن دوران داشت، این کار را انجام میداد؟
فکر میکنم تند و تیزتر از این نسخه فعلی امکان مینا را میساختم و اگر منصفانه قضاوت کنیم در دهه شصت فیلمسازان آزادی عمل زیادی داشتند و دهه شصت دوران طلایی سینمای ایران بود.
اما در دهه شصت شما نگاه ایدئولوژیک تری نسبت به سینما داشتید؟
بازهم تأکید میکنم که در دهه شصت امکان مینا را بیپرواتر میساختم و آن موقع مجاز بودم خیلی از مسائل را در فیلمم مطرح کنم. به طور مثال مجموعه تشکیلات سازمان منافقین را خیلی ملموستر و واقعیتر نشان میدادم.
خیلی راحت از روابط درون سازمانی منافقین در خانه تیمی گذشتید؟
این ویژگی در ساختار فیلمنامه وجود داشت و روی آن توافق داشتیم. زیرا پایه اصلی ماجرا رابطه مینا و شوهرش بود.از سوی دیگر در حال حاضر با مدل بزرگ و گسترده تری از منافقین به نام داعش در دنیا مواجه هستیم. مهم نشان دادن طرز تفکر بود. به نظرم اینکه سازمانی بوده و در دهه شصت ترور میکرد اهمیت زیادی ندارد. برای اینکه بتوانیم به روزش کنیم اصلاً در فیلم نامی از سازمان منافقین برده نمیشود. ما میخواهیم این طرز فکر واین نوع رفتار را با عوامل تشکیلاتی نشان بدهیم.
آیا درجاهایی به سمت شعار نرفتید؟
نه، به هیچ وجه چنین کاری را انجام ندادیم.زیرا آنها دیدگاه جهانی خودشان را دارند و برای خودشان استدلال قائل هستند.مینا هم در واقع عضو این تشکیلات است. بنابراین مینا که یکی از قهرمانهای فیلم امکان مینا است کسی است که با استدلالی وارد این تشکیلات شده و در مقطعی دچار تردید شده است.
یکی از چالشهای سینمای ایران درباره ساخت فیلمهای تاریخ معاصر نبود معماری مناسب آن دوران، نوع پوشش و تردد خودروهای مربوط به آن دوران است. در چند سکانس فیلم امکان مینا به نظر میرسد چند ماشین مدل پایین دهه شصتی خیلی مرتب درکنار هم برای فیلمبرداری در خیابان چیده شده است؟
برای ایجاد چنین فضایی و پیدا کردن خانه و ماشینهای آن دوران خیلی سختی کشیدیم و این از معضلات بزرگ سینمای ایران است.در سینمای ایران هیچ استودیو ومکانی وجود ندارد که گروه فیلمسازی به آنجا مراجعه کند و بتوانید فضاهای مختلف را بازسازی کنید وماشینها و لباسهای مورد نظرتان را تهیه کنید. در صورتی که خیلی از کشورهای دنیا که صاحب صنعت سینما هستند فیلمساز همه این امکانات را براحتی در اختیار دارد و یک فیلمساز فرانسوی براحتی میتواند فیلمی درباره پاریس دهه 30 با همان معماری، خیابان ها و ماشینها ومدل لباسها بسازد.
ما نمیتوانیم برویم در تهران یا هر شهر دیگری و بتوانیم به فضای 30 سال قبل برسیم و از آن استفاده کنیم.به هرحال ما تلاش کردیم تا جایی که ممکن است گاف و سوتی از این بابت در فیلم وجود نداشته باشد و تا حد زیادی هم در این خواسته موفق شدیم و درخیلی از مشکلات به کمک جلوه های ویژه رایانهای مشکلاتمان را حل کردیم.
به چه دلیل شغل مهران را خبرنگار انتخاب کردید؟
تصور کردیم که بهتر است این آدم مربوط به طبقه خاص آرمانگرا یا ایدئولوژیک نباشد. اتفاقاً خبرنگاری باشد که ساز مخالف کوک میکند و آدمی است اهل نقد و چالش و سرش برای دردسر درد میکند.مقالات تند و تیز و بیپروا مینویسد و در ضمن شرایط را هم نقد میکند و آدمیهایی که منش ایدئولوژیکی دارند با او درگیر میشوند. مهران مدام به سرمدی اشاره میکند که او علیه من حرکت میکند. بنابراین شخصیتی خلق شد معمولی وخبرنگاری است که زندگی عادی اش را طی میکند و کاری هم ندارد که چپ و راست چه میگویند و برای خودش به یک سری از حقایق و استدلالها اعتقاد دارد.
منبع: روزنامه ایران