حقوق بشراز ديدگاه امام على علیه السلام(2)

اصلى‏ترين حق هر انسان كه پايه حقوق ديگر محسوب مى‏شود، حق حيات است. به وضوح پيداست كه حق حيات ازجمله حقوق عمومى بوده و بيشتر در برابر قدرت دولت‏ها مورد استناد قرار مى‏گيرد

Emam Aliب ـ اصل خداجو بودن انسان

 

انسان اصالتاً خدا را مى‏طلبد؛، زيرا او را با چشم دل، نه با چشم صورت مى‏بيند. اين خداخواهى ناآگاهانه نيست؛ همان گونه كه جبرى نيز نمى‏باشد. نبايد چنين پنداشت كه انسان گمشده‏اى ناآشنا دارد و در پى آن است، بلكه خدايى را مى‏طلبد كه بدو آشنايى دارد و شيفته‏اش است. و از طرف ديگر خداوند هم به بنده‏اش توجه دارد و او را مورد رحمت‏خويش قرار مى‏دهد. على(ع) به اين ارتباط دوسويه انسان و خدا اشاره مى‏كند و مى‏گويد: «خدايا! تو به دوستانت از همه بى‏پژمان‏ترى، و براى آنان كه به تو توكل كنند، از هر كسى كاردان‏تر؛ بر نهانى‏هاشان بينايى و به درونهايشان آگاه و بر مقدار بينش آنان دانا. رازهاشان نزد تو آشكار است و دلهاشان در حسرت ديدار تو داغدار. اگر غربتشان به وحشت‏دراندازد، ياد تو آنان را آرام سازد.»14

 

ذِعْلِب يمانى از حضرت پرسيد: «آيا پروردگار خود را مى‏بينى؟» در جواب فرمود: «آيا چيزى را كه نبينم، مى‏پرستم؟» گفت: «چگونه او را مى‏بينى؟» فرمود: «ديده‏ها او را آشكارا نتواند ديد؛ امادلهاى با ايمان بدو خواهد رسيد. به همه چيز نزديك است نه بدان پيوسته، و از آنها دور است نه جدا و گسسته.»15

 

در قسمتى از همين كلام مى‏فرمايد: «تَعنُو الوجوه لعظمته و تَجِبُ القلوبُ من مَخافَتِه: سرها برابر بزرگى او فرو افتاده وخوار است و دلها از بيم او بى‏قرار است.»16 اين اشتياق دل به سوى خدا در بيان ديگرى از آن حضرت بيان شده است: «و تَوَلَّهتِ القلوبُ اليه لِتَجرى فى كيفيه صفاته: دلها خود را در راه شناخت صفات او سرگشته و شيدا گرداند.»17بدين ترتيب انسان در ديدگاه على(ع) موجودى بى‏هدف و سرگردان و حيران نيست، بلكه شيفته و شيداى رسيدن‏به خداست.

 

بدين لحاظ، هر گونه ترتيب و تنظيم حقوقى براى بشر بايد با اين روح خداجويى وى سازگارى كامل داشته باشد. آن‏ دسته از تعاليم حقوقى كه براى انسان استقلال وجودى فرض مى‏كنند يا اينكه او را به موجودى جز خدا وابسته مى‏دانند، از منبع حق سرچشمه نمى‏گيرند. البته كسانى كه اين منبع را نپذيرفته‏اند، غالباً گرفتار خطاى تطبيق‌اند، وگرنه همه افراد مى‏دانندكه انسان موجودي وابسته است.

 

ج ـ اصل جاودانه بودن انسان

 

از ديگر منابع مهم حقوق بشر در اسلام اين است كه انسان هرگز به نابودى و نيستى منتهى نمى‏شود. اين مطلب هم از رهگذر كند و كاو عقلى دريافت مى‏گردد و هم از طريق دلايل نقلى. باز هم به سخنان على(ع) بازمى‏گرديم. حضرت در وصيت به امام حسن(ع) به همين اصل اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد: «و اعلَم اَنَّكَ انما خُلِقْتَ لِلآخِرَه لا للدنيا، و لِلفَنا، لا لِلبقا و للموت لا للحياه و انك فى منزل قُلْعه و دار بُلغَه و طريقٍ الى ‏الآخِره:18بدان تو براى آن جهان آفريده شده‏اى نه براى اين جهان، و براى نيستى نه براى زندگى جاودان، و براى مردن نه زنده‏بودن، و بدان تو در منزلى هستى كه از آن رخت خواهى بست، و خانه‏اى كه بيش از روزى چند در آن نتوانى نشست و در راهى هستى كه پايانش آخرت است.»

 

در همين وصيتنامه، امام على(ع) به داستان كسانى اشاره مى‏كند كه پى به اين حقيقت بردند و آنان را چون ‏مسافرانى توصيف مى‏كند كه در منزلى ناسازوار از آب و آبادانى به كنار مسكن گزيده، آهنگ جايى كنند كه پر نعمت و دلخواه و گوشه‏اى پر آب و گياه است. پس رنج راه را بر خود هموار كنند و بر جدايى از دوست و سختى سفر و ناگوارى خوراك دل نهند كه به خانه فراخ خود رسند و در منزل آسايش خويش بيارمند.19

 

البته آنان كه به اين حقيقت نرسند، فقط در تطبيق اشتباه مى‏كنند و فكر مى‏كنند دنيا جاى ماندن است؛ لذا على(ع) ازآنان تعبير به «مَن اغترَّ بها» كسانى كه به دنيا فريفته گرديدند،20 مى‏كند. بدين ترتيب على(ع) سفارش مى‏كند كه اصل آخرت‏گرايى حاكم بر دنيا شود و در وصيت به فرزندش مى‏فرمايد: «فاصلح مثواك و لاتبع آخرتك بدنياك:21در نيكو ساختنِ اقامتگاه خويش بكوش، و آخرتت را به دنيا مفروش.»

 

ترسيم حقوق بشر بايد به اين اصل ركين توجه شود و هر حقوقى براى بشر بايد در راستاى سعادت ابدى وى باشد. اكنون‏كه اصول و مبانى حقوق بشر را مرور كرديم، بايد به انواع حقوق اشاره كنيم. در ادامه اين نوشتار سه حق مهم را مورد بررسى ‏قرار مى‏دهيم.

 

فصل دوم: مهمترين موارد حقوق بشر

 

1ـ حق حيات

 

اصلى‏ترين حق هر انسان كه پايه حقوق ديگر محسوب مى‏شود، حق حيات است. به وضوح پيداست كه حق حيات ازجمله حقوق عمومى بوده و بيشتر در برابر قدرت دولت‏ها مورد استناد قرار مى‏گيرد، هر چند در روابط خصوصى نيز قابل‏اجراست؛ يعنى هر كس بايد به حيات ديگران احترام بگذارد. على(ع) در بيانات خويش نه تنها به اين حق مهم اهميت مى‏دهد، بلكه در مكتب تربيتى خويش افراد را در جهت ‏رعايت آن تربيت مى‏كند. علاوه بر اينها ايشان در ترسيم نظام حقوقى اسلام قواعد و احكام مبتنى بر آن را بيان كرده است. ايشان در زمامدارى خود بر رعايت آن تأكيد و هنگام قضاوت در به كار گرفتن آن نهايت دقت را مى‏نمايد. نكته ديگر اينكه ‏على(ع) با ژرف‌نگرى هر چه تمامتر، آثار وضعى و اجتماعى عدم توجه حق حيات افراد را برمى‏شمارد.

 

اهميت اين حق به اندازه‏اى است كه خود مى‏فرمايد: «ورَثتُ عن رسول اللهِ كتابين: كتاب‏الله و كتاب فى قراب سيفى: از پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم دو كتاب به ارث برده‏ام: كتاب خدا و كتابى در كنار شمشيرم.» پرسيدند: «اى اميرالمؤمنين، كتاب در كنار شمشيرت چيست؟» فرمود: «من قتل غير قاتله او ضرب غير ضاربه، فعليه لعنه الله:22هر كس غيرقاتل را بكشد يا غير ضاربش را بزند، لعنت خدا بر او باد.»

 

على(ع) با اين بيان كاربرد، شمشير را در جايى مجاز مى‏داند كه منجر به قتل بى‏گناهى نگردد و همين است كه ‏اميرالمؤمنين(ع) در فرمان مشهور خويش به مالك اشتر (ره) مى‏فرمايد:«اياك و الدّماء و سفك‏ها بغير حلها، فانه ليس شيى‏ء ادعى لنقمه و لااعظم لتبعه و لا احرى بزوال نعمه و انقطاع مده من‏سفك الدماء بغير حقها:23بپرهيز از خونها، و ريختن آن به ناروا، كه چيزى چون ريختن خون به ناحق، آدمى را به كيفر نرساند، و گناه را بزرگ ‏نگرداند و نعمت را نَبَرد، و رشته عمر را نَبُرد.»

 

همين طور كه حضرت على(ع) صرفاً به بيان حرمت نپرداخته است. بلكه آثار وضعى ـ اجتماعى آن را به مالك‏اشتر گوشزد كرده است، در ادامه همين سخن آن حضرت به كيفر روز قيامت اشاره كرده مى‏فرمايد: «و الله سبحانه مبتدى‏ء بالحكم بين‏العباد فيما تسافكوا من الدّماء يوم ‏القيامه: خداوند سبحان روز رستاخيز نخستين داورى كه ميان بندگان كند، در خونهايى باشد كه از يكديگر ريخته‏اند.» اين بخش سخن امام(ع) حكايت از اهميت زياد داشتن حق حيات است؛ زيرا اولين مسأله رسيدگى در روز قيامت‏آن خواهد بود.

 

در ادامه ايشان به نكته بسيار مهمى اشاره مى‏كنند و آن اينكه حاكم براى تقويت نهاد حكومت خود دست به خونريزى‏نزند؛ مسأله‏اى كه تاريخ بشريت هميشه از آن رنج برده است و شايد به همين دليل نيز اعلاميه جهانى حقوق بشر، حق‏حيات را در اصول اوليه خود بيان كرده است. على(ع) مى‏فرمايد: «فلا تقوين سلطانك بسفك دم حرام فان ذلك مما يضعفه بل يزيله و ينقله:24حكومت خود را با ريختن خونى به حرام نيرومند مكن كه خون به حرام ريختن، قدرت را به ناتوانى و سستى كشاند، بلكه دولت را از صاحب آن به ديگرى بگرداند.»

 

بعد از آن حضرت به فرماندار خويش گوشزد مى‏كند كه: «در تخلف از اين حكم خدا هيچ عذرى پذيرفته نيست، و لا عذرلك عندالله و لاعندى فى قتل العمد لان فيه القود:25 كشتن به ناحق تو را نزد من و خدا عذرى به كار نيايد؛ چه، در آن ‏قصاص ‏بايد.»

 

در نهايت و با رعايت تمامي جوانب احتياط، ممكن است حاكم خطا كند. در اين حالت نيز نبايد مسئوليت دولت را در جبران خسارت به فراموشى سپرد و نخوت دولت و بلندمرتبه بودن آن نبايد موجب شود كه به اولياي مقتول توجه نكرد. اين ‏است كه مى‏فرمايد:

 

«و ان ابتليت بخطأ و افرط عليك سوطك او سيفك او يدك بعقوبه، فان فى ‏الوكزه فما فوقها مقتله فلا تطمعن بك نخوه سلطانك عن تؤدى الى اولياء المقتول حقهم:26اگر دچار خطا گشتى و تازيانه يا شمشير يا دستت از فرمان برون شد و به ناخواه كسى را كشتى، چه در مشت زدن و بالاتر، بيم كشتن است. مبادا نخوت دولت تو را وادارد كه خود را برتر دانى و خونبهاى كشته را به خاندانش نرسانى!»

 

على(ع) در حوزه نظام حقوقى اسلام جهت رعايت حق حيات قواعد متعددى را بيان فرموده و يا در قضاوت‏هاى‏خويش به كار بسته است؛ از جمله اين قواعد و احكام مى‏توان به موارد زير اشاره كرد:

 

ـ لزوم قصاص مولايى كه عبد خود را امر به كشتن ديگرى كرده است.27 در مورد معاونت در قتل و در صورتى كه معاون ‏شخصى را نگه دارد و ديگرى او را بكشد، حكم به قصاص مى‏باشد و حبس ابد معاون داد.28

 

ـ مجنونى كه مرتكب قتل شده بود، قتل وى را خطايى اعلان كرد.29 حكم قصاص را ميان پيروان ساير اديان نافذ دانست.30

 

ـ ديه كسى را كه در ازدحام جمعيت در روز جمعه كشته شده بود، به عهده بيت‏المال قرار داد.31

 

ـ مسئوليت قتل ناشى از خطاى ‏قضات را به عهده بيت‏المال دانست.32

 

ـ همچنين مسؤوليت ديه كسى كه در صحرا كشته شده يافت شود، به عهده بيت‏المال قرار داد خواهد بود33 و مانند اين‌گونه ‏احكام و قضاوت‏ها كه همه حكايت از آن دارد كه قواعد حقوقى بر اساس احترام به حق حيات تنظيم شده است.

 

على(ع) امامت خويش را به همراه احترام به حيات بشر شروع مى‏كند و در اجراى آن نهايت‏تلاش را مي‌نمايد و سرانجام در آخرين وصيت‏هاى خويش نيز به رعايت همه جانبه احتياط در دماء اشاره كرده، مى‏فرمايد: «پسران عبدالمطلب، نبينم در خون مسلمانان فرورفته‏ايد و گوييد اميرمؤمنان را كشته‏اند. بدانيد جز كشندة من نبايد كسى‏به خون من كشته شود.»34

 

2ـ حق آزادى

 

پيرامون تعريف و ماهيت آزادى اختلاف بسيار است؛ اما در يك بيان اجمالى مى‏توان گفت آزادى در تعبير حقوقى آن ‏عبارت از نوعى استقلال و خود سامانى در زمينه‏هاى مختلف زندگى است كه از لحاظ رشد شخصيت انسان ضرورى بوده و در چهارچوب مقررات و ممنوعيت‏هاى الهى و عقلايى است. البته بايد توجه داشت كه صرف بيان آزادى كافى نيست، بلكه ساختن فرهنگ و جامعه‏اى كه بتوان از آن استفاده كرد، بسيار با اهميت‏تر است و اين همان چيزى است كه در زندگى على(ع) بسيار نمودار و آشكار است؛ يعنى آن حضرت ‏فقط به بيان آزادى نپرداخت، بلكه با گفتار و كردار خويش به فرهنگ‏سازى و ايجاد زير ساخت‏هاى اجتماعى جهت‏استفاده از آزادى اقدام كرد؛ به طورى كه مردم را به داشتن روحيه شهامت و حاكمان را به آراسته بودن به سعه صدر تشويق‏كرد و در عمل نيز خود اسوه و الگوى كاملى ارائه داد. علاوه بر اينها در كنار اعمال آزادى، به ارشاد، تبيين حقايق و جلوگيرى از سوءاستفاده از آن پرداخت. در اينجا به طور اجمال به زمينه‏سازى فضاى آزاد اشاره مى‏كنيم و سپس به مواردى ‏از توجهات خاص حضرت به آزادى خواهيم پرداخت.

 

ادامه دارد

 

پي‌نوشتها:

 

14. نهج‏البلاغه، خطبه 227، ص 261. 15. همان، خ 180، ص 187.

16. همان. 17. همان، خ 91، ص 75.

18. همان، نامه 31، ص 303. 19. پيشين، ص 200.

20. همان. 21. پيشين، ص 296.

22. وسائل‏الشيعه، ج 19، ص 12. 23. نهج‏البلاغه، ص 339.

24. همان. 25. همان. 26. همان.

27. وسائل‏الشيعه، ج 19، ص 33. 28. همان، ص 35.

29. همان، ص 53. 30. همان، ص 81.

31. همان، ص 109. 32. همان، ص 111.

33. همان، ص 112.

34. يا بنى عبدالمطلب لا الفينكم تخوضون دماء المسلمين خرضاً تقولون قتل اميرالمؤمنين، الا لا تقتلن بى الاّ قاتلى. نهج‏البلاغه، ص 321.

 

حقوق بشراز ديدگاه امام على علیه السلام(1)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31