28خرداد سال 1360 بیانیه معروف سازمان مجاهدین خلق صادر شد و به اعلامیۀ قیام مسلحانه معروف شد:
«از این پس مسئولیت هرآنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمّۀ مرتجعین انحصارطلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کردهاند تا نقشۀ به پایان نرسیدۀ شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند. از این حیث برآنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقاً شایستة سختترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود. ضمناً سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ میدارد تا در هر موردی هم که کیفر فیالمجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضدانقلابی میسّر نباشد، به زودی و به طور مضاعف، آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند.»
30 خرداد اما روز لشکرکشی خیابانی سازمان منافقین بود که ماشین ترور سازمان شروع به حرکت کرد و سال 1360 و دهۀ شصت را تبدیل به یکی از سختترین برهههای انقلاب کرد.
به اتفاقات سال 1360 میشود جز به جز نگریست و بیانیههای سازمان را تحلیل و عملیاتهای تروریستیاش را موشکافی کرد که البته لازم است و وجه جنایات سازمان بیشتر نمود پیدا میکند، اما نوع نگاه کلان به اتفاقات دهۀ شصت وجه خیانت سازمان را بیشتر نمایان خواهد کرد.
اقدام مسلحانه به بهانۀ حمایت از بنیصدر مخلوع در حالی در 30خرداد1360 به وقوع پیوست که عمر انقلاب بیش از سه سال نبود. جریان سلطنتطلب هنوز امید به بازگشت داشت و کودتاهایی چون نوژه را طراحی میکرد. پس از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، فشار غرب بر روی جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرده بود. مهمتر از همه آنکه رژیم بعث عراق 9 ماه قبلتر رسما اعلام جنگ علیه جمهوری اسلامی کرده بود و قسمتهای زیادی از خاک کشور همچون خرمشهر در اشغال آنها بود. گروهکها با تمرکز بر اختلافافکنی بین مذاهب و قومیتها درصدد بودند تمرکز دولت مرکزی بر کشور را از بین ببرند و غائلۀ آمل و خلق ترک و عرب و کومله و دموکرات را طراحی میکردند.
در چنین شرایطی گروهی از دل نیروهایی که ظاهر انقلابی داشتند و در مسئولیتهای مختلف اجرایی کشور یارگیری کرده بودند علیه کشور قیام مسلحانه کردند. در حقیقت اتفاق 30 خرداد خنجر از پشت به کشوری بود که از روبهرو با دشمنی سرسخت در حال جنگ بود. البته زیاد طولی نکشید که ارتباط تیغ روبهرو با خنجر از پشت هویدا شد و رجوی در عراق از پشتیبانی و حمایت صدام حسین برخوردار شد.
سازمان منافقین در چنین موقعیت حساس و خطرناکی از جنگ و آشفتگی استانهای مرزی و فشارهای غربی دست به اقدامهای مسلحانه علیه کشور زد و در کمتر از دو ماه چندین عنصر کلیدی نظام را با عملیات تروریستی حذف فیزیکی کرد.
سازمان منافقین حتی سطح دشمنی و درگیری خود را محدود به عناصر سطح یک نظام مانند رهبری، رئیسجمهور، نخستوزیر، ائمۀ جمعه و... نکرد و برای پیشبرد اهداف خود به ترور کور مردم عادی در کوچه و بازار با هدف ایجاد ترس و وحشت و فاصلهانداختن بین مردم و نظام مبادرت میکرد.
با این اوصاف است که سال 1360 را باید یکی از حساسترین سالهای عمر انقلاب اسلامی دانست که علیرغم تمام اتفاقات تلخ آن، انقلاب به مسیر رو به پیشرفت خودش ادامه داد. البته دشمنی منافقین و خیانتها و جنایتشهایش محدود به سال 60 نیست و تا سالها بعد ادامه یافت در دفاع مقدس بهصورت پررنگی جلوه کرد و در عملیات مرصاد و به قول خودشان فروغ جاویدان به اوج خود میرسد.
سال 60 را باید سال مظلومیت نظام و سند رسوایی و خیانت منافقین دانست. نه از بیان حوادث جزیی باید غفلت کرد و نه از نگرش کلی به تحولات آن سالها که در صورت کمکاری دشمنانی هستند که جای شهید و جلاد را عوض کنند.