با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل توسط ایران، منافقین که پس از صلح، موجودیت خود را در عراق متزلزل میدیدند، با تبلیغات فراوان، پذیرش قطعنامه را نشانه ضعف توان نظامی کشور ارزیابی کرده و در توهمی موهوم با سرعت آماده تهاجم به مرزهای غربی کشور شدند.
پس از فراخوان نیروها و هواداران و همچنین چراغ سبز رژیم بعث عراق، یگانهای ارتش آزادیبخش منافقین در 3مرداد1367 از قرارگاه خود در عمق خاک عراق به حرکت درآمده و در ساعت 16 از مرز خسروی عبور کردند و بدین ترتیب عملیات فروغ جاویدان آغاز شد. طبق طرح زمانبندی عملیات، از لحظه حرکت تا رسیدن به تهران 48 ساعت طول میکشید و حداقل سرعت بر اساس طرح، 70 کیلومتر در ساعت بود. بههمینمنظور جز تعداد محدودی از نفربرها، مابقی خودروها تماماً چرخ دار بودند. (نظری صمد، رد پای اهریمن، انتشارات انجمن نجات، تهران، 1390، ص 152)
آنان به خيال خود قصد داشتند براساس يك برنامه زمانبندىشده ۳۳ساعته در پنج مرحله از شهرهاى سرپلذهاب، اسلامآباد، همدان و قزوين عبور كنند و خود را به تهران برسانند. دولت عراق در اين عمليات با ادواتى از قبيل ۱۲۰ دستگاه تانك، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۹۰ قبضه خمپارهانداز ۸۰ ميلیمترى، ۳۰ قبضه توپ ۱۲۲ميلىمترى، ۱۵۰ قبضه خمپاره ۴۰۰ ميلىمترى، ۱۰۰۰ قبضه تيربار كلاشينكف، ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ ميلىمترى و ۱۰۰۰ دستگاه كاميون و خودرو آنان را يارى مىكرد. همزمان با اين عمليات، براى جلوگيرى از عمليات هوايى هواپيماها و هليكوپترهاى جمهورى اسلامى ايران، هواپيماهاى عراقى پايگاههاى شكارى شهید نوژه همدان و حتى دزفول و همچنين پادگان تيپ ۲ سقز و پايگاه هوانيروز كرمانشاه را بمباران كردند. (رضا بسطانى، نقش سازمان مجاهدين خلق (منافقين) در جنگ ايران و عراق، فصلنامه نگين، سال اول، شماره۳، زمستان۱۳۸۱)
گردانهای آتشبار 130 عراقی نیز بهصورت خطی در غرب شهر سرپل ذهاب برای پشتیبانی و عبور نیروهای منافقین از گردنه پاتاق موضع گرفتند و مواضع سربازان ایرانی را کوبیدند. هواپیماهای عراقی نیز دکلهای مخابرات شهر کرند را زیر آتش گرفتند، هلیکوپترهای جنگی عراق برای پشتیبانی از نیروهای منافقین و عبور آنها از گردنه، بر فراز نیروهای خط منافقین ظاهر شدند و مواضع و تانکهای ایرانی مستقر در گردنه را زیر آتش توپ و موشک گرفتند.
با آغاز پیشروی سریع نیروهای منافقین، منطقه مرزي گيلانغرب شاهد كشتارهاي بزرگي بود. در منطقه اسلامآباد، بعد از آنكه نيروهاي سازمان مجاهدين خلق به مقرهاي دولتي راه يافتند و آنها را ويران كردند، كشتارهاي وحشتناكي نيز بهوجود آمد كه هدف آنها ایجاد رعب و وحشت در راستای ایجاد حمایت مردمی بود. (صبار فلاح اللامي، و مدال، ترجمه محمد نبي ابراهيمي، تهران: شركت انتشارات سوره مهر، 1386، ص22)
در همین زمان بهواسطه حضور اکثر نیروهای ایرانی در جبهههای جنوب، عناصر منافقین با کمترین درگیری ممکن وارد کرند شدند؛ برخلاف پیشبینی رجوی که ما با حمایتهای گسترده مردمی روبهرو خواهیم شد، مردم کرند استقبال گرمی از پیشقراولان منافقین نکردند و در ورودی شهر نیروهای ژاندارمری، سپاه، مردم با نیروهای منافقین بهشدت درگیر شدند. در این فاصله، غالب خانوادهها سواره و پیاده به سمت اسلامآباد یا کوههای اطراف آواره شدند. شهر کرند پس از درگیری خالی از سکنه شد و به تصرف نیروهای سازمان درآمد. یک تیپ مسئولیت پاکسازی و نگهداری از شهر را به عهده گرفت، بقیه تیپها با تاکتیک محوری «حداکثر سرعت در پیشروی» بدون مکث به سمت شهر اسلامآباد حمله کردند که در دو نقطه از ورودی شهر عدهای از نیروهای مردمی جلوی منافقین ایستادند و درگیریهای پراکنده با مراکز نظامی و دولتی نیز تا دیر وقت ادامه داشت. در این فاصله مردم شهر به سمت کرمانشاه حرکت کردند و در جاده اسلامآباد –کرمانشاه خودروهای خانوادههایی که به سمت کرمانشاه روانه بودند، ترافیک سنگینی ایجاد کردند و گردنه حسنآباد و تنگه چهارزبر بسته شد.
تعدادی از ستونهای رزمی منافقین بعد از تصرف شهر اسلامآباد بهدستور فرمانده کل (رجوی) و با حداکثر سرعت ممکن به سوی کرمانشاه حرکت کردند، ولی نرسیده به تنگه چهارزبر، پشت ترافیک حمایتهای مردمی(!) متوقف شدند. ستون مجدداً به سمت شهر کرمانشاه حرکت کرد که اولین موشک آر.پی.جی، به سمت جیپ جلودار شلیک شد و نیروهای منافقین متوقف شدند و درگیری در اطراف گردنه حسنآباد و تنگه چهارزبر شروع شد.
با تاریکی هوا و مقاومت شدید نیروهای ایرانی درگیریهای سختی در تپههای اطراف چهارزبر رخ داد و علیرغم تلفات سنگین، کاری از پیش نرفت. درگیری با تک و پاتکهای مستمر تا فردای آن روز (روز دوم) ادامه داشت و فرماندهان دستور میدادند بهشدت حمله شود، ولی هر بار با انبوهی از تلفات انسانی و انهدام سلاح و مهمات، پیشرفتی حاصل نمیشد.
ضعف تاکتیکی «تهاجم با حداکثر سرعت» زمانی نمایانتر شد که نیروهای منافقین در زمان کمتر از چند ساعت متوقف شدند. بهدلیل وضعیت جغرافیایی منطقه و تاکتیک و آرایش نیروهای مقابل (ارتش و سپاه)، منافقین توان پیشروی و تهاجم یا حتی توان دفاع از خود را از دست داده بودند و هر چه زمان میگذشت این مشکل نمایانتر و دامنگیرتر میشد. آن دسته از نیروهای خارج کشور را که تا به حال، نه جبهه و جنگ و سلاح و تیر را دیده بودند و نه راجع به آن شنیده بودند و فقط با ترفندهای مختلف مسئولان سیاسی به صحنه کشانده شده بودند، وحشت عجیبی فرا گرفته بود. تعداد زیادی از آنها بهدلیل آشنانبودن با مسائل نظامی و تاکتیکهای جنگ پیاده در لحظات اول تیر خوردند یا مزاحم کار سایر نیروها شدند. بنا به گفته نفرات شاهد در صحنه، آنها حتی نمیتوانستند از سلاح انفرادی خود (کلاش) استفاده کنند و چون سیاهی لشگر، سیبل نیروهای ایرانی بودند. غالب این نفرات در جنگ نزدیک، به دلیل ناشیگری و آشنانبودن با رزم انفرادی، هنگام سرککشیدن از سنگر و مواضع، تیر خوردند.
بیلیاقتی و آشنانبودن تعدادی از فرماندهان زن منافق با تاکتیکهای نظامی که سران منافقین برای تظاهر و خودنمایی آنها را بر سر یگانها و تیپها گذاشته بودند، خود از عوامل این شکست بود. تعدادی از این فرماندهان زن، مسئولان سیاسی یا پشتیبانی و تدارکاتی بودند که در موضع فرمانده تاکتیکی تیپها در صحنه میجنگیدند.
حملههای مستمر نیروی هوایی و هلیکوپترهای هوانیروز ایران و همچنین تهاجم نیروهای هلیبردشده از تپههای طرفین ارتفاعات حسنآباد و روستای سیاهخور و جاده حد فاصل گردنه تا شهر اسلامآباد، انجام هرگونه حرکتی را ناممکن کرد و نیروها فقط درصدد دفاع از خود بودند. ارتباطات بیسیمی اکثر فرماندهان با مرکز فرماندهی قطع شد، تعداد زیادی از فرماندهان و مسئولان محورها کشته یا زخمی شده یا به عقب کشیده شدند.
فرماندهان بالاتر از فرمانده کل قوا تقاضا کرده بودند، عراق از نظر هوایی بیشتر از آنها پشتیبانی کند. سرفرماندهی نیروهای جلودار که آن موقع محبوبه جمشیدی (آذر) بود از نیروی هوایی عراق تقاضا کرد بمباران شیمیایی صورت گیرد. ولی بهدلیل شکست حمله نیروهای عراقی به شهر اهواز، پشتیبانی صدام نیز از روز دوم تقریباً قطع شد و توجه او معطوف به جبهههای جنوبی و درهمشکستن مقاومت نیروهای ایرانی در جنوب شد. نیروی هوایی عراق در عملیات فروغ، مناطق مختلف زیادی را بمباران کردند.
در روز دوم عملیات دستهای هلیکوپتر جنگی عراق برای کوبیدن مواضع نیروهای ایرانی به اطراف اسلامآباد و کرند رفتند که در جنوب شهر کرند یکی از آنها مورد اصابت پدافند نیروهای ایرانی قرار گرفت و سقوط کرد. ولی از روز سوم به دلیل نیازهای بیشتر نیروی هوایی عراق در جبهههای جنوب، تمامی پروازها به جنوب منتقل شد و جز چند فروند هلیکوپتر برای حمل مجروحان، عراق کمک هوایی دیگری نفرستاد. بنابراین رجوی پس از کشتهشدن صدهاتن از نیروهای خود ناامیدانه و دست از پا درازتر از پشت بیسیمها و رادیو، فرمان «حفظ خود» و عقبنشینی نیروها به خاک عراق را اعلام کرد.
طبق فهرستی که منافقین از اسامی کشته ها داده بود، آمار جان باختگان در سه روز اول 1500 نفر بود و بیش از این تعداد نیز زخمی و مفقودالاثر شده بودند. فقط حدود 30 نفر توانستند خود را به خاک عراق برسانند و بر اساس گزارش رسیده به ستاد اطلاعات سازمان، بقیه نفرات در دستههای مختلف در کوههای اطراف شهر کرند، اسلامآباد و شهرهای منطقه با نیروهای ایرانی درگیر، کشته یا دستگیر شدند. (رد پای اهریمن، صص 154-162) البته در همان زمان منابع ایرانی براساس اسناد موجود تلفات منافقین در این عملیات را بالغ بر 2500 نفر برآورد نمودند. (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان) شکست عملیات فروغ جاویدان، پایانبخش عملیات نظامی ارتش آزادیبخش منافقین بود.