حزب تضامن الاهوازی
منصور عبد ویس، معروف به سیلاوی و اهوازی 44ساله، متأهل و از خانواده متمکن اهواز میباشد. وی در سال 1367 پس از اخذ دیپلم و بهمنظور فرار از خدمت سربازی از کشور خارج و ابتدا در آلمان مقیم شد. اهوازی سپس از آلمان به انگلستان رفت و موفق به اخذ پناهندگی اجتماعی از آن کشور شد. در سال 1378 بههمراه تعدادی از افراد خوزستانی مقیم لندن با ایجاد تشکلی بهنام المنتدی الاهوازی فعالیت سیاسی خود را آغاز و ضمن برقراری ارتباط اینترنتی و ارسال اعلامیه به داخل کشور، در گسترش افکار تجزیهطلبانه قومی در بین جوانان عرب خوزستان فعالیت میکند. در سال1381 با هماهنگی، هدایت و حمایت کشور انگلیس بههمراه تعدادی در حدود 30 نفر از عناصر ایرانی مقیم لندن، تشکلی تحت نام تضامن الاهوازی با هدف تحریک جوانان به مبارزه در داخل کشور، ایجاد و در این راستا مکاتبات و ارتباطاتی با سازمانهای بینالمللی برقرار کرد.
بر اساس اساسنامهای که حزب تضامن الاهوازی منتشر کرده است، اعلام میدارد که این حزب سعی میکند خود را با دیگر تشکلهایی که از حقوق مردم عرب خوزستان دفاع میکنند، هم بهلحاظ اجتماعی و از نظر سیاسی همسو نماید و بین این هدف و دیگر تحرکات سیاسی در ایران مخصوصاً با دیگر قومیتهای ایرانی برای رسیدن به اهداف مشترک همسویی داشته باشد. این حزب در خارج از کشور علیه اهداف جمهوری اسلامی ایران و با هدف تجزیهطلبی استان خوزستان فعالیت مینماید. حزب مذکور دارای یک سایت اینترنتی میباشد که به سه زبان انگلیسی، عربی و فارسی فعالیت دارد و تمام اخبار و گزارشات استان خوزستان و تشکل مذکور را منعکس مینماید.
حزب خلق مسلمان
حزب خلق مسلمان در تاریخ 22اسفند1357 توسط 10 نفر تشکیل شد که آقای شریعتمداری اعلام کرده بود به آنها اطمینان دارد. اگرچه این حزب در ابتدا بهمنظور تداوم آرمانهای انقلاب اسلامی تأسیس شد؛ اما دیدگاهی متفاوت با امام(6) درخصوص امور داخلی جمهوری اسلامی داشت. آنها در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کردند؛ اما کمتر از یک سال بعد با ولایت فقیه بهمخالفت برخاستند. حزب خلق مسلمان با قانون اساسی بهمخالفت پرداخت و مردم را از شرکت در انتخابات برحذر داشت. پس از برگزاری همهپرسی قانون اساسی و حضور مردم در این همهپرسی، در شهرهای آذربایجان بهبهانۀ دفاع از مرجعیت به ایجاد آشوب و اغتشاش دست زدند و صداوسیما را تصرف و مرتب اخبار تحریکآمیز پخش میکردند. این حزب سپس آشوبها و اقدامات خود را به شهرهای قم، مشهد و تهران نیز گسترش دادند. بهدنبال این اقدامات، اعتراضات فراوانی از سوی مردم در تهران بهوجود آمد که موج اعتراضات مردمی و درخواست انحلال حزب از آیتالله شریعتمداری، باعث شد ایشان در روز یکشنبه 16دی1358 با صدور بیانیهای انحلال حزب جمهوری خلق را اعلام کند.
حزب دموکرات
حزب منحلۀ دموکرات در سال 1324 بهرهبری قاضی محمد، یکی از خانها و رؤسای کردستان و با همکاری دیگر خوانین منطقه با قول حمایت و پشتیبانی شوروی بهوجود آمد. هنوز یک سال از زمان تأسیس آن نگذشته بود که با سفر قوامالسلطنه به شوروی و قولِ دادن امتیازاتی به آن کشور از سوی ایران، این کشور قول داد غائلهای را که خود در مهاباد بهوجود آورده بود، از بین ببرد. بهاینترتیب با حمایتنکردن شوروی، حرکت قاضی محمد با شکست روبهرو شد و وی همراه با دو تن از یارانش در میدان مهاباد بهدار آویخته شد. پس از آن، فعالیتهای گروه بسیار کمرنگ شد و فقط به انتشار روزنامه و اعلامیه در خارج از کشور،آن هم با کمکهای مالی حزب توده و کشور عراق، محدود شد.
پس از پیروزی انقلاب این حزب با دستگذاشتن روی حساسیتها و محرومیتهای مردم با اعضایی همچون عبدالله اسحاقی، عبدالرحمن قاسملو، رحمتالله شریعتی، عزیز یوسفی، دکتر علی موسوی و غنی بلوریان فعالیت خود را آغاز کرد و دشمنی و عناد با نظام اسلامی را بهجایی رساند که حضرت امام طی پیامی آن را حزب شیطان نامیدند و منحل اعلام کردند. در سال 1359 حزب دو انشعاب شد که مهمترین آن انشعاب افشاگرانه غنی بلوریان بود. این حزب در سال 1360 با سیاست نزدیکی به منافقین به عضویت شورای ملی مقاومت درآمد و شعار سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان یکی از مصوبات کنگره پنجم خود در رأس اهدافش قرار داد. حزب با استفاده از هر ابزار و وسیلهای به فعالیتهای خصمانه و جنایات خود بر ضد نظام و مردم مظلوم کرد ادامه داد. در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزب منحلۀ دموکرات جنایات تروریستی بسیاری را در حق مردم منطقه و نیروهای نظامی مرتکب شد.
حزب رنجبران ایران
سازمان انقلابی حزب توده یک گروه مائوئیستی با اعتقاد جدی به تجربه چین بود. در پی نارضایتی از رهبری حزب توده ایران، پس از کودتای 28مرداد1332، گروهی از دانشجویان جوان تودهای فعال در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپای غربی بهمخالفت با حزب پرداختند. این گروه ابتدا از کوبا طرفداری میکرد؛ اما بعدها که اختلاف بین چین و شوروی شدت گرفت، حزب توده را یک حزب تجدیدنظرطلب (رویزیونیست) و اتحاد شوروی را یک دولت سوسیال امپریالیست نامید. سازمان بهزودی روابط مستحکمی با چین و آلبانی برقرار کرد و افرادی را برای کارآموزی به برنامه فارسی رادیو پکن به چین فرستاد و انتشار «توده» و «ستاره سرخ» را در اروپای غربی آغاز کرد.
این گروه پس از انقلاب دچار انشعاب شد و از یکی از انشعابات آن گروهک رنجبران بهوجود آمد. حزب رنجبران ایران از احزاب چپ و کمونیستی میباشد که قدمتِ بخشی از سازمانهای تشکیلدهنده آن به انشعاب بزرگ در جنبش کمونیستی در سالهای 1360 میلادی باز میگردد. این گروهک از تجمیع نُه سازمان در پیش از انقلاب تشکیل گردید که از مهمترین آنها میتوان از «سازمان انقلابی» و «سازمان کمونرها» نام برد. عقاید این گروهک برپایه کمونیسم بود؛ اما پس از اختلافات میان کمونیستها در شوروی و چین همبستگی خود را با مشی «حزب کمونیست چین» و «اندیشه مائو تسه تونگ» ابراز کرد. از فعالیتهای پیش از انقلاب این گروهک میتوان به مبارزات مسلحانه در فارس، مبارزات مسلحانه در کردستان، مبارزات و فعالیتهای کارگری در ایران، تلاش برای نفوذ در میان کارگران ایرانی در منطقه خلیج فارس، قاچاق و پخش آثار کلاسیک مارکسیستی در ایران از طریق مرز افغانستان، ترجمۀ وسیع آثار کلاسیک مارکسیستیلنینیستی به فارسی (آثار مارکس، انگلس، لنین، استالین و مائو)، آموزشهای نظامی در چین و کوبا، تأسیس رادیوهای فارسیزبان در چین و عراق، نفوذ گسترده در میان بخشی از دانشجویان ایرانی در خارج از کشور معروف به «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» و ارسال مخفی کادرهای خود به داخل ایران نام برد.
از رهبران معروف گروهک تروریستی رنجبران محسن رضوانی، دکتر علی صادقی، عباس صابری، پرویز واعظزاده مرجانی، گرسیوز برومند، عطاء کشکولی، ایرج کشکولی، هوشنگ امیرپور، فرامرز وزیری، خسرو صفائی و دیگران را میتوان نام برد. این سازمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 بههمراه «سازمان کمونرها» و «سازمان اتحاد مبارزه در راه ایجاد حزب طبقه کارگر ایران» و چند تشکل کوچکتر حزب رنجبران ایران را رسماً تشکیل دادند و اعلام موجودیت کردند. «سازمان انقلابی» و بعدها کمیته تشکیلدهنده حزب رنجبران ایران از انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی دولت مهندس مهدی بازرگان بهعنوان یک انقلاب ضدامپریالیستی و یک دولت ملی دفاع کردند و به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.
گروهک رنجبران پس از مدتی با نیروهای انقلابی دچار زاویه شده و به حمایت از بنیصدر و جریانهای وابسته به آن پرداخت. در هنگام جنگ نیز اگرچه ظاهراً در جبههها حضور پیدا میکردند؛ اما به جاسوسی و ایفای نقش ستون پنجمی مشغول بودند. پس از حوادث سال 1360 و فرار بنیصدر از ایران و شروع غائلههای منافقین، این گروهک نیز بهمخالفت علنی با جمهوری اسلامی پرداخت و روی به مبارزه مسلحانه آورد.
گروهک رنجبران در مناطق شمال (گرگان و گلستان) و جنوب ایران و فارس دست به اقدامات تروریستی علیه ملت ایران زد. گروهک رنجبران از سال 1362 به بعد با درگیریهای درونسازمانی مواجه شد و پس از انشعابها و ضربات دستگاه امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران عملاً از ادامه فعالیتهای مسلحانه خود بازماند. این گروهک هماکنون در خارج از کشور مستقر است و علاوهبر انتشار نشریۀ «رنجبر» چندین تارنمای اینترنتی را هدایت میکند که از آن جمله وبگاه «حزب رنجبران ایران»، «روز نت»، «وبگاه کارگری»، «وبگاه زبانهای خارجی» و «تلویزیون آزمایشی اینترنتی» است که ویدیوهایی درباره مسائل ایران منتشر میکند. از مسئولان سیاسی و هیئت تحریریه فعلی حزب رنجبران ایران میتوان از ناظمی و یونس پارسا بناب نام برد.
خبات «سازمان خبات ملی و اسلامی کردستان ایران»
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روحانی مشهور بانه، شیخ جلال حسینی (برادر امام جمعه وقت مهاباد) با دریافت حدود 400 قبضه اسلحه از دولت موقت، کمیته انقلاب اسلامی بانه را تأسیس کرد. شیخ جلال حسینی در اوایل شهریور1358 به نیروهایش دستور داد تا گروهان ژاندارمری بانه را خلع سلاح کنند؛ اما دوشنبه 12شهریور1358، همزمان با ورود رزمندگان اسلام به شهر بانه، شیخ جلال با نیروهایش از شهر گریختند و در اطراف بانه مستقر شدند. این اقدامات شورشگرانه مقدمه تأسیس «سازمان خبات ملی و اسلامی کردستان ایران» شد که در 5شهریور1359 اعلام موجودیت کرد و بهاختصار به سازمان خبات مشهور شد.
شیخ جلال که بهتبعیت از برادرش (شیخ عزالدین حسینی) با گروه مارکسیستی «کومله» همکاری میکرد پس از مدتی به عقاید و رفتار این گروه معترض شد و در سال 1361 با جداکردن نیروهایش از کومله، گروه خبات را با 150 عضو تشکیل داد. این گروه در دوران جنگ تحمیلی از حمایتهای حکومت بعثی عراق برخوردار بود؛ اما محدوده فعالیتش از نوار مرزی بانه و شرق سردشت فراتر نرفت و فعالیتهای عمدۀ آنان، اقداماتی نظیر اجرای کمین، مینگذاری، حمله به پایگاهها، جمعآوری اطلاعات و اسیرکردن رزمندگان ایرانی برای انتقال به عراق بود.
مهدی زینالدین فرمانده لشکر 17 علیبنابیطالب 7 و برادرش مجید زینالدین در 27آبان1363 در برخورد با یکی از مهمترین کمینهای گروه خبات در جاده بانه به سردشت بهشهادت رسیدند. با اجرای عملیاتهای پیدرپی رزمندگان اسلام علیه این گروه، نیروهای ضدانقلابی خبات به عراق گریختند و پس از مدتی دچار اختلاف شدند. در پی ایجاد اختلاف میان سران این گروه در 3خرداد 1366 ملاخدر عباسی که از اعضای کادر مرکزی سازمان خبات بود، انشعاب و سازمانی را با عنوان «سازمان خبات انقلابی کردستان ایران» تأسیس کرد. بهدنبال این انشعاب و حملات مستمر نیروهای خودی، گروه خبات بیش از پیش تضعیف شد و عناصر باقیماندۀ دو جناح، اغلب به جاسوسی از تحرکات رزمندگان اسلام و گزارش آن به استخبارات عراق میپرداختند. شیخ جلال حسینی در 30تیر1389 در 82 سالگی در اربیل عراق فوت کرد. واژۀ خبات (در کردی خهبات) به معنی کوشش و مبارزه است.
سازمان انقلابی کارگران ایران
سازمانی مارکسیستی و چپگرا میباشد که در جریان انقلاب اسلامی در سال 1357 شکل گرفت و با نام راه کارگر در 4تیر1358 رسماً اعلام موجودیت کرد و در سال 1361 نام سازمان «کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)» را برای خود برگزید. این سازمان عمدتاً از اعضا و هواداران سابق فدائیان و مجاهدین خلق تشکیل شده بود، که در زندان دیدگاه خود را نسبت به مبارزه مسلحانه تغییر داده بودند و مواضع ضدمائوئیستی اختیار کرده بودند. پس از انقلاب اسلامی، این افراد دور هم جمع شدند و دیدگاههای خود را در نشریۀ رسمی خود بهنام «راه کارگر» منتشر کردند. آنها در تحلیل خود، جمهوری اسلامی را حکومتی مذهبی بناپارتیستی میدانستند. راه کارگر، پیش از تبعید و بین سالهای 1358 تا 1360، در مخالفت هم با لبیرالهای اسلامی و هم مکتبیها نقش کوچکی ایفا کرد. در این مقطع سازمان دچار انشعاب شد و برخی اعضای آن به حزب توده پیوستند. در نیمه دهه 60، سازمان کوشید خلأ ناشی از فروپاشی برخی سازمانها را با ادغام گروههای کوچکتر و ارائۀ یک برنامه و سیاست منسجم پر کند، اما از آنجا که کل جنبش به نقطۀ ازکارافتادگی و اضمحلال رسیده بود، این تلاشها ثمری نداشت.
رزگاری (رستگاری)
این نام در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب به گروهی در شمالغرب ایران اطلاق میشد، که شیخ عثمان نقشبندی و پسرانش که اصالتاً عراقی بودند و در سال 1337 به ایران (مریوان) آمده بودند، آن را بنا نهادند. روابط شیخ با شاه خوب بود و پسرانش نماینده مجلس، مدیر، رادیو و تلویزیون کردستان و مدیرکل اطلاعات و جهانگردی شده بودند. آنها در دوران مبارزات انقلاب نقش مهمی در سرکوب مردم منطقه داشتند؛ ولی با پیروزی انقلاب اسلامی به عراق فرار کردند و با شکلگیری فعالیتهای مسلحانه و تروریستی ضدانقلاب در منطقه، با نیرویی حدود 2000 فرد مسلح وارد خاک ایران شده و به اقدامات تروریستی پرداختند. پس از مدت کوتاهی گروه رزگاری یکی از همپیمانان حزب دموکرات شد و بههمراهی با دیگر گروههای چپ با مشی مسلحانه به اقدامات خود علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه داد. این گروه تا سال 1368 ناامنیهای فراوانی در مریوان، سنندج، پاوه و اورامانات بهوجود آورد. ضمن اینکه وظیفۀ جاسوسی برای متجاوزین عراقی را نیز برعهده داشت. یکی از فتاوای معروف شیخ عثمان نقشبندی این است: هر كس ده پاسدار امام خمینی(6) را بكشد بهشت بر او واجب میشود. گروه رزگاری تلاش زیادی در ایجاد اختلاف میان شیعیان و اهلسنت کردستان انجام داد تا از طریق ایجاد اختلاف بتواند به اهداف خود برسد. سرانجام این گروهک پس از ضربات متعدد نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی متلاشی و بیشتر اعضای آن متواری شدند یا خود را تسلیم نیروهای جمهوری اسلامی ایران کردند.
سازمان چریکهای فدایی خلق
سازمان چریکهای فدایی خلق(سچفخا) در سال 1349 موجودیت خود را اعلام کرد؛ ولی ریشههای آن به سالهای آغازین دهۀ 40 بر میگردد؛ یعنی زمانیکه در دو گروه مستقل مخفی که بعدها به هم پیوستند، عملیات خود را آغاز کردند. رهبر یکی از این دو گروه بیژن جزنی، عضو پیشین حزب توده بود و دیگری را مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان رهبری میکرد. واقعۀ سیاهکل که در آن اعضای فدائیان خلق به ژاندارمری سیاهکل حمله کردند وآنرا به تصرف خود درآوردند، یکی از عملیاتهای بزرگ آنها بود که بهدنبال درگیری خونین با رژیم، تعدادی کشته و بقیه هم دستگیر و اعدام شدند.
پس از انقلاب این گروهک به عضوگیری و فعالیتهای تبلیغاتی پرداخت و توانست تعدادی از جوانان را جذب خود کند. نشریۀ این گروهک که ارگان رسمی آن است «کارگر» نام دارد. این گروه از همان ابتدای انقلاب دچار بحران و انشعاب گردید و در اولین انشعاب گروهی از چریکها و افرادی که به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند، از این گروه جدا شده و گروهی با نام «چریکهای فدایی خلق» بدون پسوند سازمان تشکیل دادند که به گروه اشرف دهقان شناخته میشدند.
شکلگیری دو گروه اقلیت و اکثریت، که هیچ کدام در آستانه انشعاب دارای هویت مشخص نبودند و صرفاً چند موضعگیری و خط مشی کلی سیاسی در قبال جمهوری اسلامی ایران، آنها را از هم متمایز میساخت منجر به انشعاب بزرگی در سازمان شد. اکثریت بزرگی از اعضای سازمان دیگر اعتقادی به مبارزۀ مسلحانه نداشتند.
ماه بعد انشعاب دیگری در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اکثریت) رخ داد و جناح چپ از آن جدا شد. سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در ادامه روند فاصلهگیری از خط مشی چریکی گذشته بهتدریج به پذیرش خط مشی وقت حزب توده ایران نزدیک شد و در راه وحدت با آن حزب گام برداشت.
چرخش تدریجی و گامبهگام سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) درنهایت به پیمودن راه وحدت با حزب توده ایران، و به انشعابی دیگر انجامید و در آذر1360 انشعابی در این سازمان صورت گرفت. منشعبکنندگان کلمه اکثریت را حذف کرده و سازمانی بهنام سازمان فدائیان خلق ایران ایجاد کردند.
اما دو گروه اصلی چریکهای فدایی خلق همان اکثریت و اقلیت بودند. اکثریت معتقد به مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک با نظام بود؛ اما گروه اقلیت معتقد به مشی مسلحانه برای مبارزه بودند.
چریکهای فدایی خلق از همان ابتدای انقلاب با حضور در غائلۀ ترکمن صحرا و کردستان نقش زیادی در شعلهورکردن آتش این غائلهها داشت. فعالیتهای تروریستی این گروهک منحصر به مناطق کردستان و گلستان نبود؛ بلکه در سراسر کشور تیمهای تروریستی این گروهک فعال بوده و عملیاتهای تروریستی مختلفی را انجام دادهاند.