پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آغاز مرحله جدیدی از شکلدهی به نظم جهانی با گزارههای رهاییبخش دینی در تقابل با رویکردهای تمدنی غرب بود. انقلاب اسلامی هرگونه استیلا و حاکمیت استکبارجهانی بر جامعه انسانی را غیرمشروع میدانست و این تقابل تمدنی موجب جدال جدی کشورهای استکباری با انقلاب نوپای جمهوری اسلامی ایران شد. جبهه استکبار در بخشی از هدف نهایی براندازی از راهبرد تروریسم برای تضعیف ساختارهای حاکمیتی جمهوری اسلامی بهره جست. رشد گروهکهای تروریستی در چارچوب نظام معنایی تقابل امنیتی غرب با جمهوری اسلامی ایران معنایابی میشود. از این منظر منشا تهدیدها و محورهای ناامنی خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران طرحریزی میشود و سپس با عنایت به بسترهای محیطی رشد پیدا میکند.
اتخاد راهبرد تروریسم علیه انقلاب اسلامی ماحصل تحلیل چند گزاره غیرانسانی در سیاستگذاری امنیتی کشورهای غربی بود. آنان مدعی بودند که رشد و نمو گروهکهای تروریستی در محیطهای قومی موجب جذب منابع انسانی و سپس گسترش تشکیلات مرکزگریز خواهد شد و در روند مشروعیتبخشی دروغین در جوامع قومی حاضر ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی، ایده «خودمختاری» و سپس «جداییطلبی» شکل خواهد گرفت. این اقدام در برخی از مناطق با همسویی کشورهای همسایه جنبه عملی یافت.
از سوی دیگر آنان ارتقای ضریب تقابل گروهکهای تروریستی با حاکمیت و خشونت فزاینده تروریستها در قبال شهروندان ایرانی را بستر مناسب بحران مقبولیت تلقی میکردند. از منظر سیاستگذاران غربی گسترش پدیده «خشونت» از سوی اعضای گروهکهای تروریستی موجب کاهش محبوبیت نظام اسلامی به دلیل فقدان تامین امنیت- به مثابه کانونیترین وظیفه دولت- است. از همین رو گروهکهای تروریستی در اشکال مختلف اقدام به سیطره خشونت نمودند؛ برای نمونه میتوان به بمبگذاری در اماکن عمومی و ترور هدفمند و کور شهروندان ایرانی به دلیل حمایت از نظام اسلامی اشاره نمود. برآیند عملی دستور اتخاذ خشونت تمام عیار علیه ایرانیان شهادت بیش از 17 هزار نفر در اقدامات گروهکهای تروریستی است. از سوی دیگر خواهان معضلآفرینی برای چشمانداز زیست سیاسی نظام اسلامی با تکنیک « بیآینده سازی» نمودند.
بخش دیگر از خشونت گروهکهای تروریستی بعد نرمافزارانه دارد. آنان با خشونت کلامی، ترور جایگاه و شخصیت نیروهای انقلابی اصیل و پایبند به جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دادند. این اقدام عملیات روانی برنامهریزی شده با هدف سلب امنیت روانی و اجتماعی از جامعه انقلابی صورت میگیرد. نمونه بارز این اقدامات غیراخلاقی در قبال شهید آیتالله بهشتی در دهه شصت با هدایتگری منافقین صورت گرفت. حضرت امام خمینی (ره) پیرامون ترور شخصیت این شهید فرمودند: «ایشان را من بیست سال بیشتر میشناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی [را] که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاباند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار دادهاند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمتها؛ تهمتهای ناگوار به ایشان میزدند! از آقای بهشتی اینها میخواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را میشناختم و بر خلاف آنچه این بیانصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان میدانستم.»
اوج خشونت سخت و نرم گروهکهای تروریستی در دهه 60 برای مقابله با خیزش مردمی به وقوع پیوست. بنابراین سنخشناسی تهدیدهای گروهکها از مرحله تکوین تا اقدامات تروریستی موید حمایت تمام عیار کشورهای استکباری در راس آن آمریکا و رژیم اشغالگر قدس است.
این اقدامات نظام استکبار با عاملیت گروهکهای تروریستی مخصوصا گروهک منافقین محکوم به شکست شد. پنداشت غیرواقعی از افکار عمومی، فقدان گزارهها و اقدامات حمایتآمیز مردم از گروهکها و رفتارهای حمایتآمیز مردم در قالب «بسیج بیست میلیونی» در برابر تهدیدات در قبال جمهوری اسلامی از مولفههای اصلی ناکامی ضدانقلاب محسوب میشود. بنابراین در ادوار تاریخی راهبرد ضدتروریسم جمهوری اسلامی ایران در مقابل جریان تروریست دولتی و گروهکهای تروریستی منطبق بر مردمباوری نظام اسلامی بوده است.