سازمان عفو بینالملل در تاریخ 27 آبان در گزارشی 35 صفحهای به اعدام اعضای گروهک تروریستی «توحید و جهاد» پرداخته است. تنظیمکنندگان این گزارش با انتقاد از اعدام اعضای این گروهک تروریستی توسط جمهوری اسلامی، آنها را از اهلسنت ایران نامیده و مدعی شده است جمهوریاسلامی آنها را شکنجه کرده تا به اقدامات تروریستی که انجام ندادهاند اعتراف کنند. این گزارش که آن را میتوان در ادامه سلسله گزارشهای حقوق بشری علیه ایران عنوان نمود، از ابتدا با هدف محکومکردن جمهوری اسلامی، بدون استناد و تنها بر اساس گزارشهای مغرضانه تعدادی از عناصر ضدانقلاب خارجنشین، مصاحبه با افراد شناختهشده معاند جمهوری اسلامی، بدون اشاره به اقدامات تروریستی این گروه و حتی بررسی اسناد موجود و اعترافات صریح متهمان، تنها با ذکر عنوان تعدادی از «اهل سنت»، مدعی شکنجه آنان از سوی نظام جمهوری اسلامی شده است.
بسیار واضح و مبرهن است که قید واژه اهل سنت در این گزارش، دارای بار معنایی زیاد و با اهداف و اغراض سیاسی مشخص بیان میشود. این همان خطی است که از سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی و بهمنظور ایجاد تفرقه بین قومیتها در ایران توسط کشورهای غربی دنبال میشود. البته جالب اینجاست که اینبار گروه تکفیری داعش نیز آنان را جوانان اهل سنت نامیده و به محکوم کردن ایران در اعدام اعضای این گروه تروریستی تکفیری پرداخته است. همزمان با گروههای تروریستی و تکفیری، رسانههای وابسته به جریان وهابی که فعالیت قابل توجهی در فضای مجازی دارند، سعی کردند با ایجاد شبههافکنی، برچسب عقیدتیبودن به اجرای حکم اعدام اعضای گروهک تکفیری «توحید و جهاد» وارد کنند؛ موضوعی که به زودی دست مایه گزارش سازمان عفو بین الملل علیه ایران گردید.
واقعیت این است که از ابتدا تشکیل گروه تروریستی توحید و جهاد در کردستان با هدف ایجاد تفرقه بین اهل تشیع و تسنن و احیای غائلههای قومی در استان کردستان صورت گرفت. اقدامات تروریستی آنان و همچنین اعترافات صریح متهمان نیز تاییدی بر این موضوع میباشد. بنابراین محکوم شدن ایران در گزارش سازمان عفو بین الملل قطعه دیگری از پازل دامنزدن به تفرقه بین مذاهب اسلامی توسط بیگانگان میباشد. ماجرا از زمان سفر مقام معظم رهبری به استان کردستان در سال 1388 شروع شد؛ هر چند این گروه تروریستی اندکی قبل از آن شکل گرفته بود. دستاوردهای بزرگی که این سفر در راستای نزدیکشدن بزرگان و قاطبه برادران اهل تسنن به نظام جمهوری اسلامی ایران داشت، دشمن را به تکاپو انداخت و طرح توطئهآمیز آنان بهمنظور ضربهزدن به این وحدت و همدلی، با فعال کردن و تجهیز تسلیحاتی یک گروهک تروریست به نام گروه تکفیری توحید و جهاد، آغاز شد. بنابراین طبیعی مینمود که از زمان دستگیری اعضای این گروهک و سپس محاکمه و اعدام آنها، در مقام دفاع از این افراد برآمده و به دنبال یافتن محملهایی برای محکوم کردن ایران در مجامع بینالمللی برآیند. حال آنکه در منطقه پرآشوب خاورمیانه و در این جهنم اقدامات تروریستی، گروههای حقوق بشری غربی به این اندازه که در این پرونده فعال بودند، تحرکی از خود نشان ندادند.
گروه تروریستی «جماعت توحید و جهاد» سال 1387 همزمان با شعبه اصلی آن در عراق به سرکردگی ابومصعب زرقاوی، کار خود را در مرزهای غربی کشور آغاز کرد. اعضا و اعتقادات این گروه تروریستی برگرفته از سلفیهای قتالی میباشد و با وجود ادعای پیروان این فرقه مبنی بر روشنبودن اهداف گروه، ترورهای کور و بیهدف نیز در برنامه کاری آنهاست؛ حتی کشتن افرادی که موافق نظر آنها نیستند. سرکرده این گروه فردی به نام کاوه شریفی بود که فرمانده این تیم تروریستی بود. این گروه از اردیبهشت سال 88 عملیات و اقدامات تروریستی مختلفی را در استان کردستان انجام داده و در این مدت ترور شماری از پرسنل فرماندهی انتظامی کردستان، دو تن از قضات دادگستری، دو تن از روحانیون استان از جمله ماموستا شیخالاسلام و ماموستا برهان عالی، حمله به ماموران انتظامی و انفجار دو بمب صوتی در میدان آزادی سنندج، بهشهادترساندن چهار محیطبان، انفجار بمب در ٢٧ فروردین ماه مقابل بانك كشاورزی در سنندج، حمله و سرقت چند طلافروشی در زنجان و همدان، كار گذاشتن بمب در محلهای پیشبینی شده برای تجمع مردم به هنگام حضور رئیسجمهور دولت دهم که با هوشیاری ماموران وزارت اطلاعات خنثی شد و اقدامات کور تروریستی علیه اقشار مختلف مردم را در کارنامه خود دارد. در مجموع اقدامات آنها منجر به شهادت 21 نفر و مجروحیت 40 تن دیگر در سنندج، قروه، همدان و زنجان شد. اعضای این گروه مجهز به انواع سلاح سبك و سنگین از جمله، مسلسل، دوشكا، آرپی چی و مقادیر زیادی مواد منفجره بودند. با توجه به مراتب فوق در واقع هدف از تشکیل این گروه، ایجاد رعب و وحشت و ناامنی در استان كردستان بود.
همانطور که اشاره شد، هدف اصلی از تشکیل این گروهک دامنزدن به اختلافات مذهبی و قومی در منطقه کردستان بود. این مسئله در اعترافات اعضای گروه، بررسی ماهیت اعتقادی این افراد و وابستگی فکری آنان به جریان تکفیر در عراق و شکل عملیاتهای تروریستی آنان بخوبی هویدا است؛ بهگونهای که حتی اگر اعترافی هم در این ارتباط وجود نمیداشت، قابل انکار نبود. کاوه شریفی فرمانده گروهک تروریستی توحید و جهاد که هدایت عملیاتهای ترور شخصیتهای مذهبی کردستان را شکل میداد در این ارتباط میگوید: «لیستی از افرادی را که قرار بود ترور کنیم در دست داشتیم و در جلسه چهار نفره خود، افرادی را برای ترور انتخاب کردیم. ماموستا برهان عالی امام جمعه موقت سنندج از جمله کسانی بود که باید ترور میکردیم. چون او مخالف ما بود و علیه ما صحبت میکرد که در جلسهای به این نتیجه رسیدیم که وی عقیدهای شرکآلود دارد و باید کشته شود.»
عقاید تکفیری این گروهک در شکلدادن به مسیر ترورها گویای بسیاری از پرسشها و ابهامات درباره این گروهک تکفیری است. پیروان این فرقه معتقد بودند کشتن انسانهایی که به گمان آنها کافر هستند موجب نزدیکی به خدا و رسیدن به درجات بالاتر بهشت میشود. کاوه شریفی فرمانده این گروه در توضیح این اعتقاد گروهش میگوید: «تعریف ما از ایمان، یعنی تمام چیزهایی که خدا امر کرده که اگر انجام ندهید، کافرید و تمام مواردی که خدا نهی کرده که اگر انجام دهید بازهم کافرید و فرقی بین گناه صغیره و کبیره وجود ندارد.» تحت همین اعتقادات بود که اعضای این گروه کشتن ماموستا شیخ الاسلام را کار خیر دانسته و او را یکی از سران کفار معرفی میکردند که موجب گوشهنشینی اهل سنت شده است. به باور این فرقه، اگر مسلمانی به اشتباه هدف گلوله آنها قرار بگیرد به بهشت میرود. لقمان امینی از اعضای این گروهک تروریستی تکفیری بیان میدارد: «ما کفار را میکشیم؛ اما اگر به اشتباه مسلمانی هم کشته شد، برای ما عذر است و برای او اجر.»
کاوه شریفی سرکرده این گروهک همچنین بیان میدارد: «بعد از اینکه دو ماموستای اهل سنت و دو قاضی اهل تشیع را ترور کردیم، به این نتیجه رسیدیم تا با انتشار بیانیهای، کشتههای اهل سنت را به دولت و کشتههای اهل تشیع را به مردم اهل سنت نسبت دهیم، تا به اختلافات شیعه و سنی دامن بزنیم و خود را از آسیبهای احتمالی نجات دهیم. چه شیعه و چه سنی فرقی نداشت چون هر کس نظری خلاف عقیده ما داشت، کافر بود و باید کشته میشد.»
هر چند دامنه ترورهای این گروه تنها شامل مسایل اعتقادی نبود و آنها بهمنظور ایجاد رعب و وحشت، هرگونه اقدامی را که بتوان به آن عمل تروریستی نام نهاد به انجام رساندند. از جمله در مهرماه سال 89 هم دو تن از عناصر گروهک توحید و جهاد به نامهای «ادریس نعمتی» و «امجد پیوند» در میدان آزادی سنندج رهگذران و ماموران پلیس راهنمایی و رانندگی را به گلوله بستند که در این حمله ناجوانمردانه 5 نفر شهید و 9 تن دیگر مجروح شدند. همچنین شهادت چهار نفر از محیطبانان سازمان حفاظت محیط زیست کردستان نیز یکی دیگر از جنایات گروهک تکفیری تروریستی موسوم به توحید و جهاد است که در آخرین روزهای زمستان سال 90 رقم خورد. از نظر این گروه انحرافی، سرقت و آدمکشی اگر در مسیر ترویج دین باشد مجاز است تا آنجا که قبل از اجرای ترورها به یک طلافروشی در قروه دستبرد زده و با سرقت طلاها، صاحب مغازه را نیز در یک بیابان به شهادت میرسانند.
رسیدگی به پرونده اعضای این گروهک بهدلیل ابعاد پیچیده و همچنین حجم بالای جرائم رخ داده وقت زیادی را به خود اختصاص داد: راهاندازی گروهک تروریستی تکفیری به قصد محاربه و انجام عملیاتهای مسلحانه در داخل کشور، ترور و کشتار مردم بیگناه و بعضی از علمای عزیز کردستان از جمله شهیدان ماموستا شیخالاسلام و ماموستا برهان عالی، بهشهادترساندن تعدادی از محیطبانان شهرستان سنندج، ربایش و بهشهادترساندن برخی از شهروندان از جمله «خلیفه فرهادی» اهل قروه و «هدایت حسنخانی» اهل ایلام، تهیه سلاحهای مختلف و متعدد جنگی و ساخت بیش از 50 بمب آماده انفجار، تهیه بیش از 10 تن مواد پیشسازه ساخت بمب و مواد منفجره، بمبگذاری در نقاط متعدد شهرستان سنندج، انجام چندین فقره سرقت مسلحانه از طلا فروشیهای شهرهای قروه، زنجان و بیجار، توزیع مواد غذایی مسموم برای ترور برخی شهروندان کردستان، حمله به مراکز انتظامی و پلیس راهنمایی و رانندگی شهرستان سنندج که منجر به شهادت 11 تن و زخمیشدن 20 نفر گردید، چندین فقره تلاش ناموفق برای سرقت مسلحانه از بانکهای سطح استان و تیراندازی کور و بیهدف به سمت مردم در میدان آزادی سنندج که در این اقدام تروریستی 14 تن شهید و زخمی شدند از جمله جنایتهای رخ داده از سوی اعضای این گروهک بود که به خوبی هدف از اجرای حکم اعدام در رابطه با اعضای این گروهک را مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران بیان میکند. هر کدام از جرائم انجام شده توسط گروهک تروریستی موسوم به توحید و جهاد به تنهایی کافی است تا مرتکبین آن را صرف نظر از هر ملاحظاتی و در هر کشوری که باشند، به دستان عدالت سپرده شوند.
ساعاتی پس از اعدام اعضای این گروه تروریست، حملات رسانهای دشمنان نظام اسلامی در محکومیت اعدام این افراد شروع شد. اولین واکنش رسمی را حزب منحله دمکرات کردستان ایران شاخه مصطفی هجری از تروریستهای شناخته شده ابراز داشت. این گروه تروریستی که از دستگیری و اعدام همگنان خود مستأصل شده بود در بیانیه ای عنوان نمود: «حزب دمکرات کردستان ایران، اعدام دستهجمعی جوانان کرد آزادیخواه توسط جمهوری اسلامی را محکوم میکند.» همچنین بسیاری از سایتهای معاند ایران با انتشار مطالبی سعی کردند چنین القا کند که این تروریستها تنها به خاطر سنی بودنشان اعدام شدهاند. سایت ایران گلوبال در تیتر اول خود از «اعدام قاتلین شهروندان کردستانی» ابراز ناراحتی کرد. رادیو «کوردانه» نزدیک به گروهک کومله نیز اعدام این تروریستها را زیر سوال برده و از آنها به عنوان جوانان انقلابی متدین نام برده و در گزارشی عنوان نمود که جرم این افراد، سنی بودن و کرد بودنشان بوده است.
آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه در همان زمان به برخی واکنشهای بینالمللی در خصوص اعدام تعدادی از اعضای گروهک تروریستی توحید و جهاد و ضد حقوق بشر خواندن این اقدام، پاسخ داده و چنین واکنشهایی را در ادامه رفتارهای دوگانه و متناقض غرب در مقابله با تروریسم قلمداد کرد و با قانونی و شرعیخواندن اجرای احکام اعدام این تعداد از تروریستها، در کشور عنوان نمودند که بر خلاف ادعاهای نادرست برخی از سازمانهای ضدانقلاب خارج از کشور، اقدام اخیر در اجرای احکام تعدادی از تروریستها هیچ ربطی به موضوع شیعه و سنی ندارد، بلکه بحثی تروریستی بوده که در چارچوب شرع و قانون و به روش معمول و معقول قوه قضائیه با آن مقابله شده است. این افراد تعدادی از افراد نظامی و حتی غیرنظامی از شیعه و سنی را در کشور مورد حمله تروریستی قرار داده بودند. متاسفانه برخی کشورهای غربی و اروپایی و سازمانهای بینالمللی هیچ واکنش درخوری به اقدامات تروریستی داعش در عراق و سوریه و سر بریدن مردم از سوی این تروریستها نشان ندادهاند؛ با این حال اقدام قانونی جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تحرکات تروریستی را مخالف با حقوق بشر اعلام کردهاند که نشان از تناقض و رفتار دوگانه آنان در برابر تروریسم است.
همزمان دادگستری استان کردستان در پاسخ به شبهات مطرح شده از سوی برخی رسانههای خارجی در این ارتباط، طبق اطلاعیهای اعلام کرد: «بررسی این پرونده به علت ابعاد گسترده جنایات و نیز وجوه مختلف حقوقی و تعدد آسیبدیدگان و همچنین به منظور رعایت حداکثری جوانب حقوق شهروندی بیش از شش سال به طول انجامید که با اتمام مراحل قضایی و تکمیل تحقیقات پرونده و رفع ایرادات، حفظ و رعایت کامل حقوق دفاعی و استفاده آنان از وکلای متعدد با نظر رافت اسلامی و تخفیف در مواردی که قانوناً زمینه آن وجود داشت، مجازات برخی از محکومین تخفیف یافت.»
با جهتگیری مغرضانه نهادهای بینالمللی و سازمانهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر از جمله کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، طبیعی بود که این نهادهای بینالمللی با مستمسک قرار دادن گزارشهای غرضورزانه عناصر ضدانقلاب، این اعدامها را محکوم نمایند. تحت تاثیر همین جریانات اتحادیه اروپا و برخی از دولتهای غربی نیز از اعدام تروریستها بهعنوان «اعدام زندانیان اهل سنت» نام برده و آن را محکوم کردند.
جای سوال و نکته مبهم این جریان اینجاست که چگونه اتحادیه اروپا و سازمانهای بینالمللی که خود را در صف مقدم مبارزه با تروریسم قلمداد میکنند و بههمینمنظور تدابیر و سیاستهای ویژهای را نیز برای کشورهای خود در نظر میگیرند، چطور است که بدون نگاه دقیق به آنچه که توسط این گروه تروریستی در کشور اتفاق افتاد و بدون در نظر گرفتن قوانین حقوقی ایران، همراه با عناصر ضدانقلاب فریاد وااسفا سرمیدهند و این تروریستها را مظلوم و دولت و ملت ایران را که از اقدامات تروریستی آنها ضربه دیده، ظالم قلمداد میکنند؟! جالب اینجاست که حتی گروه تکفیری داعش نیز نتوانست حمایت خود را از این تروریستها که آنها را به واقع فرزندان خلف خود میدانست، پنهان کند و علاوهبر محکومکردن این اعدامها، به بازماندگان آنها قول داد که انتقام آن را با چند اقدام تروریستی بگیرد. پس از این جریان برخی از تروریستهای توحید وجهاد به داعش پیوستند و حتی جنازه آنها در کنار کشتهشدگان داعش پیدا شد. با این اوصاف چگونه سازمانهای بینالمللی، اتحادیه اروپا و تعدادی از کشورهای منطقه علیرغم حمایت تروریستهای داعش از گروه، همچنان به حمایت بیدلیل خود از گروه تروریستی توحید و جهاد ادامه میدهند؟
البته برای ملت ایران دشمنی استکبار جهانی با آرمانهای انقلاب اسلامی موضوع تازهای نیست و این ضدیت در طول حیات نظام اسلامی خود را به اشکال مختلف نشان داده است. از ایجاد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی تا تربیت گروههای تروریستی در داخل کشور، برپایی جنگ تحمیلی، توطئههای براندازانه داخلی، تحریمهای ظالمانه اقتصادی، فشارهای سیاسی، تهاجم فرهنگی، نفوذ عناصر وابسته به خود در مراکز حساس نظام و... .
اما حمایت آشکار آنها در پشت سر نهادهای بینالمللی از یک گروه تروریستی که سیاهه جنایات آنان و اعترافاتشان بر همگان آشکار بود، جای تعجب دارد و بیانگر این نکته است که دشمن در مقابله با نظام اسلامی به درجهای از زبونی افتاده که هر ادعای پوچی را حتی اگر از جانب چند ورشکسته سیاسی و تروریست باشد به روی چشم نهاده و با تمام قوا به میدان میآید؛ غافل از اینکه این ملت کورانهای پرتلاطم سیاسی را در سالهای پس از انقلاب تجربه کرده و با بصیرت سیاسی و اعتقادی در میدان اقدام و عمل در مقابل دشمنان پابرجا و استوار ایستاده است.
محمدرضا محقق، بنیاد هابیلیان