بمباران زندان دوله‌تو؛ ضعیف‌کشی از نوع تروریستی بعثی

 Photo 2020 05 06 14 25 20

هشت سال دفاع مقدس سرشار از خاطرات تلخ و شیرینی است که برای همه ما به یادگار مانده، شیرینی‌هایی که پس از پیروزی در هر عملیات به‌وجود می‌آمد و تلخی‌هایی که پس از هر شکست به دلمان می‌نشست. اما مهم این بود که انقلاب اسلامی ایران با قدرت پیش برود که همین هم شد.

یکی از روزهای تلخ برای مردم ما هفدهم اردیبهشت ماه ۶۰ است. روزی که جنگنده‌های بعثی به پیر و جوان رحم نکردند. روزی که زندان دوله‌تو در نقطه صفر مرزی ایران و عراق بمباران شد. این زندان تحت کنترل حزب دموکرات کردستان ایران بود که بیش از ۲۰۰ نفر از نیرو‌های ارتش، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی، بسیج، ژاندارمری و حتی پیشمرگان مسلمان کرد در آنجا محبوس بودند که رژیم بعث عراق با بمباران هوایی آن زندان، بیشتر زندانیان را به شهادت رساند.

این زندان در روستایی به نام دوله‌تو در نزدیکی شهر سردشت و در منطقه‌ای کوهستانی قرار داشت. این زندان در واقع اصطبل حیوانات بود و به هیچ وجه محل مناسبی برای نگهداری اسرا نبود، چراکه فاقد امکانات حداقلی در رابطه با گرمایش، تغذیه و بهداشت بود و نیرو‌های صلیب سرخ نیز بر آن نظارت نداشتند.

رئیس زندان سروان امیدی بود که از افسران ارتش شاهنشاهی و خواهرزاده دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران بود. زندان‌بانان این زندان نیز بیشتر از افسران ارتش شاهنشاهی بودند که اقدام به شکنجه زندانیان می‌کردند و بار‌ها برخی از افراد زندانی را مورد بازجویی قرار دادند و تعدادی را به اعدام محکوم کردند.

زندا‌ن‌بانان دوله‌تو وحشیانه‌ترین‌ترین شکنجه‌ها را بر روی اسرای این زندان انجام می دادند. گذشته از بیگاری‌های فراوانی که از زندانیان می‌کشیدند و تا سر حد مرگ آنها را خسته می‌کردند، مقداری کمی آب، گوجه، نخود و یا گندم به عنوان غذا به زندانیان می‌دادند و روز بعد باز همان آش و همان کاسه. زندانیان دوله‌تو در مدت اسارتشان بار‌ها مورد بازجویی و شکنجه قرار می‌گرفتند و در این میان تعدادی هم توسط واحد قضائی حزب دموکرات کردستان ایران به اعدام محکوم می‌شدند.

حزب دموکرات ماموستا، قاضی و افراد نظامی داشتند؛ معمولاً در بازجویی‌ها نماینده قضائی که یکی از آن خشن‌ترین و وحشتناک‌ترین مأموران حزب دموکرات می‌آمد که معروف به «ماموستا گوران» بود. او با خونسردی کامل در جایگاه می‌نشست؛ به آرامی صحبت می‌کرد؛ لابه‌لای صحبت‌ها می‌خندید؛ یادداشت‌هایی می‌کرد؛ آرام بلند می‌شد و می‌رفت و بعد از چند روز تیربار کاشته می‌شد و چند نفر اعدام می‌شدند.

نکته جالب در مورد روز بمباران زندان این بود که محافظان و زندان‌بانان زندان محل زندان را ترک کرده بودند. از ۱۵۰ نفر ۱۲ نفر پرچم‌های بلندی افراشته بودند، هواپیما‌ها می‌رسند و به عنوان اطلاع بقیه محافظان هم مطلع می‌شوند و زندانی‌ها که در صحن زندان بودند به دستور محافظان به داخل ساختمان منتقل می‌شوند. هواپیما‌ها در برگشت زندان را بمباران می‌کنند و صد‌ها مبارز اسیر که ماه‌ها در دست ضدانقلاب و آشوبگران کردستان باند قاسملو و کومله و فدائی خلق و منافق اسیر بودند، شهید و تعدادی مجروح و تعدادی با ویران شدن زندان فرار کردند.

دو جنگنده عراقی در ارتفاع کمی از بالای زندان عبور کردند که یکی از آنها نزدیکی زندان را بمباران کرد. نگهبانان با دیدن این صحنه، اسرا را به داخل زندان بردند، در‌ها را بستند و خود به اطراف زندان رفتند. هواپیما‌ها چند دقیقه بعد برگشتند و ساختمان زندان را بمباران کردند.

پس از دور شدن جنگنده‌ها حالا نوبت به چهار فروند هلی‌کوپتر توپ‌دار رسید که وارد عمل شدند و افرادی را که مجروح شده و یا زیر آوار مانده بودند و یا در اطراف ساختمان پراکنده شده بودند، زیر رگبار مسلسل‌های سنگین کالیبر ۵۰ قرار گرفتند. در پی این حملات هوایی بیش از ۵۰ نفر از زندانیان به شهادت رسیدند.

یکی از زندانیان واقعه را چنین شرح می‌دهد: همان روزی که هواپیما‌های عراقی برای شناسایی آمده بودند، ساعت ۷ صبح بود. دیدم که  یکی از زندان‌بانان به نام ایرج سلطانی که چند نفری را هم کشته بود روی پشت بام زندان ایستاده و به آسمان نگاه می‌کند، انگار منتظر بود. ساعت یازده شده بود، ناگهان سوت زدند و اعلام کردند که سریعا برویم داخل اتاق‌هایمان. در همان حال من دیدم که یک هواپیمای سفید (فکر کنم سوخو ۲۳ یا ۲۵ بود) که وارد فضای ایران شده بود،کلا این قضایا پنج دقیقه هم طول نکشید که بلافاصله صدای غرش آن‌ها بلند شد، بعد هم آنچنان صدای مهیبی آمد که خیلی عجیب بود. آمد پایین‌تر و یک بمب انداخت آن سوی زندان، بعد هم بمب‌های بعدی‌اش را همان حول و حوش ریخت و رفت. سپس هواپیمای دوم آمد، این هواپیما هم مثل همان اولی چهار بمب خود را ریخت روی طرف دیگر زندان و رفت. جالب اینجا بود که موقع بمباران حتی نگهبان‌ها هم رفته بودند و غیر از یک نگهبان که آن هم بر اثر ترکش، کمرش قطع شده بود هیچ نگهبانی حضور نداشت. یعنی نگهبان‌ها هم در جریان این توطئه و همدستی دموکرات و رژیم بعثی بودند. فقط ما داخل زندان بودیم.

بعدها فاش شد که نیرو‌های کومله و دموکرات برای بمباران و قتل عام زندانیان این زندان با مقامات عراقی دیدار کرده بودند. فراخواندن زندانیان به داخل اتاق‌ها (بر خلاف رویه جاری و مرسوم که برای بیگاری و امور دیگر بیرون از اتاق بودند) و کاهش زندان‌بانان و دور شدن از محل پیش از بمباران نیز دلایل دیگری است که زندانیان برای هماهنگی میان حزب دموکرات و عراق در بمباران این زندان می‌دانند. سه نفر به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و دو نفر از طرف گروهک کومله با افسران حزب بعث عراق مستقر در اداره استخبارات کرکوک ملاقات و برای بمباران زندان هماهنگی کردند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31