اگر ما امروز امنترین کشور خاورمیانه هستیم و بلکه امنترین کشور دنیا هستیم، آن هم در این منطقۀ ناامن و پرآشوب، این ناشی از همان تدبیر امامخمینی(ره) در سال 1367 است و اگر آن منافقین خائن آزاد میشدند، امروز معلوم نبود بر سر زن و بچۀ مردم چه میآمد و این امنیت را بههیچوجه نداشتیم.
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان (خانوادۀ شهدای ترور کشور) سیدمحمدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان در جمع مردم کاشمر در سالن اجتماعات امامزاده سیدحمزه(ع) گفت: کشور ایران در منطقۀ حساس و واقع شده است که هیچ قدرتی در جهان نمیتواند آن را نادیده بگیرد. نظریهپردازان غربی اعلام کردهاند که قلب و مهمترین منطقۀ جهان غرب آسیاست و خاورمیانه است و کلید و مرکز این منطقه ایران است. بنیابراین روشن است که همیشه قدرتهای جهانی را به طمع میاندازد و هیچوقت از ایران چشمپوشی نخواهند کرد.
در ادامه متن کامل سخنرانی سیدمحمدجواد هاشمینژاد ارائه میشود.
در سال 1357 در منطقهای که هیچ کس تصورش را نمیکرد انقلاب اسلامی ایران بر استعمار و رژیم شاهنشاهی غلبه کرد و به پیروزی رسید. آیا این انقلاب یک تظاهرات و جنبش عادی مانند بقیه نقاط جهان بود و آیا میتوان به همین شیوه با آن مبارزه کرد؟ خیر. این یک استثناست، چراکه در رأس و مرکزیت این حرکت یک مرجع دینی قرار گرفته و ایمان و اعتقادات مردم را همراه خود کرده است. این مشکل اساسی دشمن است. این آن چیزی بود که تا به حال با آن مواجه نبودند و هیچگاه پیشبینی آن را هم نمیکردند. این اتفاق بسیار بزرگ خیلی زود میتوانست الگوی بسیاری از مردم مسلمان جهان شود. مسلمانانی که سالیان دراز همیشه در کشورهای مختلف تحت ستم بودند؛ پس بایستی خیلی زود با آن به مقابله بر میخواستند.
این مقابله از دو جنس و به دو شیوه امکانپذیر بود. اولین شیوهای که به ذهنشان رسید، مقابلۀ نظامی بود که شاهد آن بودیم. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حرکتهای متعدد نظامی را شاهد بودیم. انقلابی که به شیوۀ نرم و مسالمتآمیز به پیروزی رسیده بود و مردمش روی تفنگ سربازها گل میگذاشتند، ناگهان با گروههای متعدد نظامی و مسلح و تهاجمات سخت دشمن مواجه شد.
از همان روزهای اول، انقلاب اسلامی طمع تلخ ترورشدن شخصیتهای بزرگ کشور را چشید. دو ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اندیشمند بزرگ شهید مطهری ترور شد. پس از آن، ترورهای گسترده ادامه یافت و در این میان جنگ ایران و عراق هم اضافه شد. دشمن با همۀ داشتههای خودش به کشور ما حمله کرد. در واقع جنگ ایران با همۀ جهان بود.
پروژۀ نفوذ یکی از حربههای اصلی منافقین و دشمن برای ضربهزدن به انقلاب
اما شیوۀ مقابله با انقلاب اسلامی این نیست. این را دشمن به خوبی دریافت که راه مقابلۀ نظامی به بنبست میرسد و مردم را یکپارچهتر میکند. پس از آن بارها و بارها اعلام کرد تنها راه مقابله با ایران و مردم ایران این است که آنها را از داخل بههم بریزیم. این در صدر اسلام هم امتحان شده است و تنها راه این است که مردم ایران از داخل از هم بپاشند. بههمیندلیل دشمن از همان ابتدا پروژه نفوذ را در پیش گرفت. ترورهایی که در کشور ما باعث شهادت شخصیتها و مسئولین شد همه از راه نفوذ بود. فقط فردی پرنفوذ و صاحب فکر میتوانست راههای تغییر را بپیماید و تا مسائل بسیار بالای کشور نفوذ کند، و این راهی بود که دشمن در نظر داشت.
در منطقه اقدامات تروریستی زیادی انجام میشود. بمبگذاری در خیابان و مسجد و بازار و تلفات زیادی به بار می آورد، اما در بین هیچکدام از اینها شما جایی را پیدا نمیکنید که یک بمبگذاری پنج نفر از شخصیتهای تراز اول کشوری را کشته باشد؛ اما در جمهوری اسلامی در عرض یک سال رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور، چهار امام جمعه، جمعی زیادی از نمایندگان مجلس و جمع زیادی از نخبگان کشور ترور شده و به شهادت میرسند.
در ماجرای ترور شهید بهشتی و یارانش، مسئول دعوت شخصیتها به حزب جمهوری اسلامی بمبگذاری کرد؛ یعنی کسی که مورد اعتماد همۀ شخصیتها بوده و توانسته با یک تلفن همه را جمع کند، هفتاد و دو نفر را به شهادت رساند.
ماجرای بمبگذاری در دفتر نخست وزیری که منجر به شهادت شهید رجائی و باهنر شد، نیز همینگونه بود و توسط معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور انجام شد. او شخصیت بسیار پرنفوذ و تأثیرگذار و یکی از هشت نفری بود که اجازه داشت بدون بازرسی هر چه میخواهد با خودش داخل دفتر نخست وزیری و ریاست جمهوری ببرد. این فرد را دشمن کی کار گذاشته در کنار مسئولین رده بالای کشور؟!
دشمن با استفاده از نفوذ در تاریخ انقلاب اسلامی ضربات مهلکی به ما زده است. نمونۀ بارز و آشکار دیگر نفوذ، شاگرد بزرگ حضرت امامخمینی(ره)، یعنی آقای منتظری بود. مرجعی که آنقدر بزرگ و فقیه بود که امام این جمله عجیب را چندین بار در مورد او فرموده بود که «من در منتظری خلاصه میشوم.» این میزان اثر گذاری و شخصیت بزرگ او را میرساند. اما همین فرد را دشمن در عرض فقط چهار سال، توانست آدم خودش بکند!
دشمن و شبکۀ نفاق این شخصیت بزرگ و قائممقام رهبر را در چهار سال آنقدر تغییر دهد که امام خمینی در بیانیۀ عزل او میفرمایند: «من شما را امروز عزل میکنم به این دلیل که تریبون منافقین شدید و منافقین توانستند همۀ حرفهای خودشان را از زبان شما بزنند!»
امروز نیز به مناسبت تحولاتی که در آینده داریم، دشمن یک موضوع قدیمی را، بر سر زبانها انداخته و تلاش دارد این را علیه انقلاب اسلامی به کار ببرد. در سال ۶۷ پس از امضای قطعنامۀ ۵۹۸ و پایان جنگ منافقین کوردل با پشتوانۀ صدام از مرز ایران به داخل کشور حمله کردند. اینکه افرادی در یک کشور به دل دشمن آن کشور بروند که در حال کشتن سربازان و مردم است و جاسوس و معاون و همدست صدام و دشمنان کشور بشوند اوج خیانت و سیاهی آنهاست و از این سیاهتر و کثیفتر نمیشود.
منافقین و سرکردۀ آنها مسعود رجوی وقتی این حمله را انجام دادند، طراحی آنها این بود که از مرز داخل کشور شوند و در داخل زندانها و شهرها هم نیروهایشان قرار بود شورش کنند و راه را برای آنها باز کنند و شهرها را به اصطلاح خودشان فتح کنند.
یکی از شبکههای عظیم ترورهای داخل کشور، همین زندانیهای منافقین در داخل زندان بودند. بسیاری از سازماندهیها توسط اینها انجام میشد. حتی شهید کچویی در سال ۶۰ که یکی از مسئولین زندان بود توسط یکی از افراد منافقین در داخل زندان بهشهادت رسید. برای تصمیم گیریهای داخل کشورشان یک تشکیلات منسجمی در داخل ایجاد کرده بودند. آنها هم که از بیرون حمله میکردند، قرار بود تا سه روز به اصطلاح خودشان به تهران برسند. از داخل هم افراد منافقین شروع به شورش کردند و بعضی از زندانها را به آتش کشیدند.
این اتفاقات وضعیت جدیدی را راجع به زندانیها به وجود آورد. وقتی که اوضاع آرام شد امام فرمودند کسانی که دست به این شورشها زدند و هنوز محکم و قاطع بر مواضع منافقین پایدار هستند، حکمشان اعدام است. این حکم کاملاً طبیعی و درستی هم بود و اصلاً حکم ستون پنجم در همۀ کشورها اعدام است. این در صورتی است که امامخمینی(ره) فرمودند کسانی که همچنان بر اصول منافقین پایدار هستند، اعدام شوند و افرادی که اعلام برائت کردند آزادشان کنید. اکثر منافقینی که در زندانی بودند، اعلام برائت کردند و آزاد شدند و اقلیتی که اعلام کردند بر سر مواضع خود هستند و به منافقین و به شیوههای آنها پایدارند اعدام شدند. این مطلبی است که کمتر گفته میشود و باید به آن پرداخته شود.
اگر منافقین خائن اعدام نمیشدند، امروز معلوم نبود چه بر سر زن و بچههایمان میآمد
به نظر شما این افرادی که مواضع خود دربارۀ منافقین را از دست ندادند و پایدار به آن ماندند، از زندان آزاد شوند چه کار میکنند؟ واضح است که اولین کارشان این است که به سراغ سازمان رفته و اسلحه میگیرند و دوباره همان جنایات را انجام میدهند. هیچ عقل و شرعی حکم به آزادی این افراد نمیدهد چراکه امنیت مردم به خطر میافتد. منافقین فقط مسئولین کشور ما را نکشتند، بلکه حدود 12000 نفر از مردم عادی و بیگناه ما را نیز بهشهادت رساندند. از این 12000نفر شاید حدود 150 نفرشان مسئولین باشند، بقیه مردم عادی بودند؛ مردم کوچه و بازار بودند. اگر اینها آزاد میشدند، قطعاً با این پیشینۀ سیاه، امنیت مردم و شهرها به هم میخورد و لذا حکم امام خمینی(ره)، اعدام این افراد بود.
از آن سال تا به الان منافقین درتلاشند که در خارج و در داخل این مطلب را جا بیندازند که جمهوری اسلامی در سال ۶۷ بعد از پذیرش قطعنامه کاری ضد حقوقبشری انجام داده و آن هم این است که زندانیها را کشته است. منافقین هیچ وقت پس و پیش این ماجرا را توضیح نمیدهند و چشم خودشان را روی حقیقت ماجرا بستهاند و خودشان را به خواب زدهاند.
اگر ما امروز امنترین کشور خاورمیانه هستیم و بلکه امنترین کشور دنیا هستیم، آن هم در این منطقۀ ناامن و پرآشوب، این ناشی از همان تدبیر امامخمینی(ره) در سال 1367 است و اگر آن منافقین خائن آزاد میشدند، امروز معلوم نبود بر سر زن و بچۀ مردم چه میآمد و این امنیت را بههیچوجه نداشتیم.
نقشههای دشمن را بشناسیم و در پازل آنها بازی نکنیم
اکنون در آستانۀ انتخابات ریاستجمهوری مدتی است که این گروهک تروریستی مجدداً این موضوع را بهانهای برای ضربهردن به انقلاب اسلامی قرار داده است و شبکههای معاند مانند bbc نیز به آن دامن میزنند و برای نسل جوان ما که آن روزها نبودند تا ببینند این خائنین چه برسر ملت آوردند، سوال و شبهه ایجاد میکنند. آنها چون میدانند با کارهایی که انجام شده و روشنگریهای صورت گرفته سازمان مجاهدین هم مورد نفرت و کینه مردم است، حرف خودشان را که تا چندی پیش میگفتند اعدامهای مجاهدین خلق، تغییر داده و اکنون میگویند اعدامهای مخالفین جمهوری اسلامی و دیگر از سازمان مجاهدین خلق هم حتی اسمی نمیآورند.
متأسفانه بعضی در داخل کشور ما به مناسبت جناحبندیها و طرفداریها خواسته یا ناخواسته و بدون این که حواسشان باشد این موضوع دشمن را مرتب تکرار میکنند. گاهی خود ما تریبون دشمن میشویم.
طراحیهای دشمن هوشمندانه است. این شعار نیست. آقای جان برایان رئیس سازمان سیا، چندی پیش گفت در سال ۹۶ ما برنامهریزی میکنیم تا انتخابات ایران در یک بستر دو قطبی انجام شود که از درون این انتخابات برای ما سکوی پرشی ایجاد شود و ما را به آرزوی ختم انقلاب اسلامی برساند.
این اتفاق در سال ۸۸ هم افتاد. گاهی این قدر پیش میرویم و چشممان را بر حقایق میبندیم که نمیفهمیم در کنار ما چه کسی نشسته و منافقین و رژیم صهیونیستی دارند از ما استفاده میکنند.