بنی‌صدر در سراشیبی سقوط

Banisadr Dar Sarashibi

روز 30 خرداد 1360 درحالی‌که هواداران منافقین با اعلان مبارزه مسلحانه در خیابان‌ها دست به آشوب زده بودند و از بنی‌صدر حمایت می‌کردند، طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور تصویب شد و با تأیید امام در 1 تیر 1360 بنی‌صدر رسماً از ریاست‌جمهوری عزل شد.

ابوالحسن بنی‌صدر از پیش از انقلاب در چشم مردم به‌عنوان فردی انقلابی مطرح بود. او با زیرکی تمام توانست خود را پیرو امام (ره) نشان دهد و نظر ایشان و افکار عمومی را به خود جلب کند.

او پیشنهاد تصدی پست نخست‌وزیری را به سیداحمد خمینی داد اما حضرت امام(ره) این پیشنهاد را نپذیرفت. بنی‌صدر و مجلس گزینه‌های دیگری را از جمله مصطفی میرسلیم و علی‌اکبر ولایتی بررسی کردند که آن‌ها نتوانستند نظر موافق مجلس را جلب کنند.

سرانجام برای پایان‌یافتن اختلافات و انتخاب نخست‌وزیر قرار شد کمیته‌ای منتخب از نمایندگان، رئیس‌جمهور و اعضای شورای انقلاب برای نخست‌وزیر تصمیم‌گیری کنند. این کمیته در نهایت، محمدعلی رجایی را به‌عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد.

محمدعلی رجایی با رأی بالای مجلس نخست‌وزیر شد؛ ولی از همان ابتدا با کارشکنی‌های بنی‌صدر روبه‌رو شد. بنی‌صدر از امضای حکم وی به بهانه‌های مختلف خودداری کرد و هنگام تشکیل کابینه، به‌بهانۀ سفر از تهران خارج شد. بنی‌صدر در اکثر سخنرانی‌های خود، حملاتی علیه کابینه و دولت رجایی انجام می‌داد و در هر مسئله‌ای حتی مسائل رسیدگی به آوارگان جنگی، در مسیر حرکت دولت رجایی مانع‌تراشی می‌کرد.

اختلافات بنی‌صدر با نهضت امام (ره) و انقلاب به‌تدریج آشکارتر و رفته‌رفته به بلندگوی ضدانقلاب تبدیل شده بود. حرکت اصلی بنی‌صدر علیه جمهوری اسلامی ایران را می‌توان در چند حرکت به‌وضوح دید که غائله 14اسفند59 و سرانجام 30خرداد60 را رقم زد.

اولین سخنرانیِ جنجالیِ بنی‌صدر در میان مردم در 17شهریور حرکت اول بود. بنی‌صدر در سخنرانی خود، در میدان شهدا از گروه اقلیتی نام برد که قصد دارد همه چیز را به‌نفع خودش مصادره کند. او با لحنی افشاگرانه تهدید کرد که اگر این گروه دست از اعمال خود بر ندارد، نوبت بعد دست به افشاگری علیه آنان خواهد زد.

طرح این اتهامات آن هم از سوی رئیس‌جمهور یک کشور، خود زمینه‌ساز بروز تشنج در فضای سیاسی جامعه بود. آقایان بهشتی، هاشمی‌ رفسنجانی و رجایی به اتهامات بنی‌صدر پاسخ دادند.

پس از واکنش‌های منفی جامعه در قبال صحبت‌های رئیس‌جمهور، بنی‌صدر تا مدتی سخنرانی‌های جنجالی خود را متوقف کرد. شرایط پیچیده جنگ با سقوط خرمشهر، سخت‌تر شده بود. کشور در شرایط حساسی قرار داشت که نیازمند وحدت بود اما بنی‌صدر در 28 آبان (روز عاشورا) در میان عزاداران حسینی به انتقاد از دولت و جریان مذهبی و انقلابی پرداخت.

بنی‌صدر در همراهی آشکار با منافقین و نهضت آزادی، موضوع شکنجه در زندان‌ها را پیش کشید و گفت:«... در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است؛ ممنوع نشده است؟ در کجای دنیا، در کدام دین، در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامی‌اش شش نوع زندان وجود دارد؟ چرا این‌ها تعطیل نمی‌شوند؟ چرا باید هرکسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ این‌ها باید تعطیل شوند، جو اسلامی جو اعتماد است. این‌ همه دستگاه‌های ترسناک و مخوف درست نکنید. چرا هیئتی تشکیل نمی‌شود و به کار این زندان‌های گوناگون نمی‌رسد.»

حضرت امام(ره) که از شایعات مطرح‌شده توسط رئیس‌جمهور به‌شدت ناراحت بود، هیئتی به سرپرستی آقای موسوی اردبیلی با اختیار تام به زندان‌ها فرستادند و اعلام کردند: «با قاطعیت از تمام زندان‌ها بازدید نموده و در صورت ثبوت شکنجه، باید شکنجه‌گر قصاص گردد.» این هیئت پس از تحقیق و بررسی‌های گسترده، ادعای شکنجه در زندان‌ها را کذب خواند.

فضاسازی‌ها تا جایی پیش رفت که منافقین، همگام با بنی‌صدر در جهت اثبات شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی یکی از اعضایش را سوزاند و بنی‌صدر هم مفصل در ستون کارنامه رئیس‌جمهور روزنامه انقلاب اسلامی درباره این اتفاق نوشت.

بنی‌صدر، عمیقاً در نقش اپوزیسیون فرو رفته بود و بی‌توجه به مسئولیت‌های خود، مدام به بحث و جنجال با مخالفین می‌پرداخت. وی در سخنرانی خود به‌مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در میان مردم با تشریح نظریه انقلاب کرین برینتون سرانجامِ انقلاب اسلامی ایران را دیکتاتوری خواند!

این بار حضرت امام(ره) صراحتاً پاسخ بنی‌صدر را داد و با تبیین دیکتاتوری برای مردم این حربه بنی‌صدر را خنثی کرد.

بنی‌صدر به مردم وعده داده بود که روز 14 اسفند، دوباره با آن‌ها سخن خواهد گفت. روزهای منتهی به 14اسفند روزهایی پر از التهاب بود؛ مانند انبار باروتی که در حال انفجار است. هنوز چند وزارتخانه وزیر نداشت و وزرای پیشنهادی محمدعلی رجایی مرتباً از سوی بنی‌صدر به‌علت همسو نبودن با وی رد می‌شدند.

سرانجام مجلس با دو فوریت طرحی را تصویب کرد که به نخست‌وزیر اجازۀ سرپرستی وزارتخانه‌های بی‌وزیر را می‌داد. این طرح، خشم بنی‌صدر را برانگیخت. وی با انتشار اطلاعیه‌ای این طرح را بی‌اعتنایی به رأی یک ملت دانست.

مجلس برای آرام‌کردن فضا، طرح را یک هفته مسکوت کرد و جلسه‌ای در منزل آقای موسوی اردبیلی بین بزرگان کشور و رؤسای قوا برگزار شد که بی‌نتیجه بود.

7 اسفند، میتینگ سیاسی در ورزشگاه امجدیه برگزار شد و چهار نفر از سران نهضت آزادی در آن به سخنرانی و حمایت از بنی‌صدر پرداختند. در آن تجمع، عده‌ای در مخالفت و عده‌ای در موافقت با بنی‌صدر و نهضت آزادی شعار دادند.

سرانجام 14 اسفند فرا رسید. هواداران بنی‌صدر زمین چمن دانشگاه تهران را پر کرده بودند، عده‌ای از حزب‌اللهی‌ها نیز در جمعیت حاضر شده بودند. میلیشیای منافقین با لباس‌های فرم یک‌دست، دورتادور زمین چمن مستقر شده بودند.

 بنی‌صدر سخنرانی خود را آغاز کرد. در خیابان‌های ضلع جنوبی و شرقی زمین چمن همچنین شعارهایی موافق و مخالف داده می‌شد و عده‌ای هم به بحث با یکدیگر مشغول بودند. بنی‌صدر در میان صحبت‌های خود برای غلبه بر فضای ناآرام ورزشگاه گفت:

«خواهران و برادران من، لطفاً آرام باشید! بعدازظهر امروز به من اطلاع دادند که عده‌ای برای اخلال به اینجا آمده‌اند و یک ربع پیش از این، به افسر پلیس گفتم آن‌هایی را که برای اخلال به اینجا آمده‌اند، از اینجا بیرون ببرند؛ چون بعدازظهر امروز در این‌باره به وزیر کشور آگاهی داده شده است. این است که اگر این عده اندک، دست از اخلال برندارند و مسئولین به وظیفه خودشان عمل نکنند، از شما مردم خواهم خواست که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتان را از وجود چماق‌‌به‌‌دستانی که می‌خواهند جمهوری را به لجن وجود خودشان بیالایند پاک کرده و آن‌ها را تنبیه کنید...»

پس از این اظهارات عده‌ای با شعارهایی از پیش تعیین‌شده به شخصیت‌های انقلاب و نهادهای انقلابی توهین کردند. «مرگ بر بهشتی!» ازجمله این شعارهای سازمان‌دهی‌شده بود. سپس بنی‌صدر به هوادارن خود و میلیشیای منافقین که برای درگیری آماده شده بودند اعلام کرد: «شما مردم این‌ها را با آرامش از اینجا بیرون کنید، این‌ها را بیرون کنید.»

پس از این دستور بنی‌صدر، صحنه‌های فجیعی رخ داد؛ جمعیتی از بالای دیوارها به پایین پرت می‌شدند و به‌وسیله گارد ریاست‌جمهوری، کشان‌کشان به زیر جایگاه برده می‌شدند. درگیری بین مردم وعوامل گروهک‌ها تا ساعاتی پس از سخنرانی بنی‌صدر همچنان ادامه داشت.

از فردای آن روز موج محکومیت‌های مردمی و مسئولین در قبال این حادثه شروع شد. حضرت امام(ره) در پاسخ به نامه آیت‌الله گلپایگانی، دستور رسیدگی سریع به این غائله و دستگیری عوامل آن را صادر کرد. روزهای بعد موجی از مردم، از طیف‌های مختلف، برای شکایت یا شهادت‌دادن شرح واقعه به دادگستری مراجعه می‌کردند. پرونده‌های متعددی علیه بنی‌صدر تشکیل شد.

روز 25 اسفند حضرت امام(ره)، آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، خامنه‌ای، بنی‌صدر، رجایی و بازرگان را برای تشکیل جلسه و حل اختلافات به جماران فرا خواند. امام(ره) باز هم از دولت قانونی کشور حمایت و بر فرماندهی کل قوا توسط بنی‌صدر تاکید کرد. همچنین دستور دادند هیئتی برای حل اختلافات، متشکل از نماینده رئیس‌جمهور، نماینده‌ای از سوی دیگر مسئولین و نماینده‌ای از سوی خود حضرت امام(ره) تشکیل شود. امام(ره) از مسئولین خواست در جهت حفظ وحدت تا پایان جنگ تحمیلی از مصاحبه‌های جنجالی خودداری کنند.

در روز 7اردیبهشت، هواداران منافقین به‌بهانه کشته‌شدن چهار نفر از اعضایشان در قائمشهر، بدون مجوز دست‌ به راهپیمایی زدند که به زدوخورد شدید با مأمورین کمیته و شهربانی منجر شد و در این ‌بین دو نفر نیز کشته شدند. فردای آن روز، روزنامه انقلاب اسلامی و بنی‌صدر به پوشش این تظاهرات پرداختند.

وضعیت کشور هر روز وخیم‌تر می‌شد. موج خشونت‌های خیابانی و تهدید‌های منافقین به مبارزه مسلحانه از یک سو و اوضاع نابه‌سامان جبهه‌های جنگ از سوی دیگر اوضاع را آشفته‌تر می‌کرد.

در این شرایط منافقین از امام (ره) درخواست دیدار کردند. امام خمینی(ره) در پاسخ به آنان گفت: «مادامی که شما تفنگ‌ها را در مقابل ملت کشیده‌اید؛ یعنی در مقابل اسلام با اسلحه قیام کرده‌اید، نمی‌توانیم صحبت کنیم و نمی‌توانیم مجلسی با هم داشته باشیم. شما اسلحه‌ها را زمین بگذارید و به دامن اسلام برگردید، اسلام شما را می‌پذیرد و اسلام هوادار همه شماها هست.»

منافقین در اقدامی از پیش تعیین‌شده پذیرفتن پیشنهاد امام(ره) را مشروط بر تعهد بنی‌صدر به‌عنوان عالی‌ترین مقام رسمی کشور، مبنی‌بر ضمانت بر اجرای قانون اعلام کردند. بنی‌صدر هم در هماهنگی آشکار با منافقین به بهانه دستگیری یکی از اعضای دفترش به‌علت دزدی، اعلام کرد اجرای قانون را نمی‌تواند تضمین کند.

بنی‌صدر، هم‌صدا با منافقین و با استفاده از روزنامه انقلاب اسلامی و نشریه مجاهد، طرح رفراندوم عمومی را مطرح کرد که با مخالفت صریح امام(ره) مواجه شد. بنی‌صدر از یک سمت، تلاش می‌کرد تا چهره خود را حفظ کند و روبه‌روی امام(ره) قرار نگیرد و از طرف دیگر عزم خود را برای مبارزه با امام(ره) و نظام اسلامی جزم کرده بود. وی برخلاف بیانیه ده‌ماده‌ای امام(ره) در پایگاه هوایی شیراز اقدام به سخنرانی تحریک‌آمیز کرد.

با افزایش اختلافات در 12خرداد، مشاور حقوقی بنی‌صدر به‌جرم ارتباط و همکاری با ضدانقلاب دستگیر شد. در همین کشمکش‌ها روزنامه انقلاب اسلامی نیز توقیف شد. بنی‌صدر در سخنرانی خود در همدان، مردم را به مقابله با نظام اسلامی و قیام علیه آن دعوت کرد.

امام در 20خرداد1360 بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و بنی‌صدر از دیدگان عموم مخفی شد و عملاً به دامان خانه‌های تیمی منافقین پناه برد که از روزهای قبل، آماده مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی شده بودند. منافقین نیز ضمن حمایت قاطع از بنی‌صدر، با انتشار اطلاعیه‌ای مسئولیت حفظ جان بنی‌صدر را وظیفه انقلابی همگان دانست.

امام(ره) باز هم پدرانه، بنی‌صدر را نصیحت کرد و از وی خواست تا با عذرخواهی از مردم به قانون پناه ببرد. روز 25خرداد، تعدادی از هواداران جبهه‌ملی و بنی‌صدر به خیابان انقلاب آمدند. این راهپیمایی با حضور مردم حزب‌اللهی به راهپیمایی علیه بنی‌صدر تبدیل شد.

سرانجام بنی‌صدر نامه‌ای به امام نوشت و خود را مطیع قانون خواند؛ اما دیر شده بود. روز 30خرداد1360 درحالی‌که هواداران منافقین با اعلان مبارزه مسلحانه در خیابان‌ها دست به آشوب زده بودند و از بنی‌صدر حمایت می‌کردند، طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور تصویب شد و با تأیید امام در 1تیر1360 بنی‌صدر رسماً از ریاست‌جمهوری عزل شد.

دوران ریاست‌جمهوری سراسر تشنج بنی‌صدر به پایان رسید. بنی‌صدر که دیگر کاملاً با منافقین همراه شده بود، پس از چند مدت متواری‌بودن و پناه‌بردن به خانه‌های تیمی منافقین سرانجام به‌همراه مسعود رجوی با خلبان معزی، خلبانی که پیش از آن، شاه را نیز فراری داده بود، از کشور گریخت.

منبع: نورنیوز

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29