تروريسم از منظر اسلام

در اين مقاله به بررسي مفاهيم غلو و تروريسم و علل آنها خواهم پرداخت . غلو يا زياده روی و سخت گيری و تجاوز از مرزها و چارچوب ها از ديدگاه اسلام و ديگر اديان آسماني محکوم و ممنوع است . اين پديده عللي دارد که از آن شمار است :

1-برنگرفتن دانش ديني از عالمان و امنای ديني

2-ارج ننهادن به تفقه و کاوش در دين و جهل نسبت به مباني و اهداف شريعت اسلام

3-روی گرداني از شيوه های سلف صالح و يا عدم فهم روش پيشينيان

4-کاستي های روش های آموزش و عدم راهيابي آگاهي های ديني صحيح در اين روش ها.

برای جلوگيری از رشد روزافزون بنياد گرايي و غلو، در دو حوزه بايد تلاش کرد :

در حوزه جوامع اسلامي و در حوزه روابط بين المللي .

با ياری جستن از آيات و روايات فراوان، مي توان جوامع اسلامي را از گزند غلو و افراطي گری که به تروريسم منجر مي شود ، مصون داشت . ترويج علوم صحيح شرعي و تصحيح مفاهيم اسلامي از يک سو و دعوت به اعتدال و ميانه روی و برگرفتن مبدا بنيادين تساهل و مدارا از ديگر سو، جامعه اسلامي را از انحراف انديشه ها و گرايش به سوی غلو و عدم اعتدال و تروريسم باز مي دارد .

در روابط بين المللي نيز بايد جماعت ها و گروههايي که فشار و خشونت و تروريسم را به کار مي بندند از اين فرهنگ کناره گيرند و فرهنگ تسامح و گفت و گو و پذيرش ديگری را پيشه سازند . همچنين ، از اکراه و اجبار ديگران نسبت به انتخاب دين، انديشه و فرهنگ دست کشند و برای رسيدن به خواسته های خود به خوار کردن ديگران و به يغما بردن ثروت مردم رو نياورند .

 

Kongere

اسلام در برخورد با گمراهان خشونت طلب

شرع مقدس اسلام راه هايي برای رويارويي و برخورد با متجاوزان ( اهل بغي ) غلو کيشان (غلاه ) ، خوارج ، آنان که تجاوز را پيشه کنند ( صيال ) و راهزنان ( حرابه ) برگزيده است . چنانچه شرايط تجاوز و غلو و خروج و تجاوز و راهزني کامل شوند ، حاکم شرع مي تواند حکم شرعي را بر آنان جاری سازد و جامعه اسلامي نيز بايد به حاکم اسلامي ياری رساند . اين حکم از مدارا و هشدار دادن آغاز مي شود و به حبس و تعقيب و کشتن مي رسد. تروريسم ( ارهاب ) که واپسين افراطي گری و غلو به شمارمی آید ، هراس آوری و ترساندن را به همراه دارد . ريشه اين کلمه ( ارهاب ) حتي در قرآن کريم به معنای هراس و ترس است . امروزه اما ديدگاه ها نسبت به اين پديده و مفهوم ، متفاوت است که چه بسا در حد و حصر نگنجند . آنچه عدم ارائه تعريفي يکسان را برای اين مفهوم به همراه آورده اين است که هريک از انديشمندان حوزه های سياسي ، اجتماعي ، قانوني ، اقتصادی و ايدئولوژی برای ارائه تبيين و تعريفي نوين تلاش مي کنند .

اما در هر دو ، آنچه در تعريف ها تکرار شده و از شاخصه های تروريسم به شمار مي آيد خشونت ، کينه توزی و به نظر پاره ای ديگر تهديد است . مقاومت در برابر اشغالگران برای رسيدن به حقوق سياسي و اجتماعي وو اقتصادی – حتي اگر با خشونت فراوان همراه باشد – در اين تعريف ها نمي گنجد .

تروريسم معاصر در دامنه و محيط غرب ( اروپا و آمريکا ) باليد ؛ يعني درست همان دم که جنبش ها و گروههايي چند، ابزار گونه برای رسيدن به خواسته های خود آن را به کار بستند . ادموند بورک ، نويسنده و انديشمند فرانسوی بر گروههايي که ديدگاههای خود را با اعمال زور و هراساندن رواج مي دهند ، تروريست نام نهاد . به کارگيری اين اصطلاح در سطح جهاني پس از جنگ جهاني دوم و پيدايش نظام نوين استعمار، توسط امريکا افزايش يافت و بر همه گروهها و کشورهايي که برای رهايي يافتن از يوغ استعمار تلاش نمودند و مقاومت مسلحانه داشتند ، تروريست نام گذاردند . درحالي که دفاع از وطن و ارزش ها و باورها در همه نشست ها و همايش ها و قراردادهای بين المللي مشروع بوده و مقاومت و جهاد در برابر يورش و تجاوز و استعمار دشمنان و چپاول گران نه تنها مشروع، که وظيفه است .

جهاد ، تکليف شرعي و کفايي مسلمانان است و با تحقق شرايط آن، واجب مي شود . بي گمان ، هدف از جهاد نه خونريزی و ويراني که دفاع از هستي وطن و جان و ناموس است . اسلام دين صلح و امنيت و رحمت و دوستي است نه افسارگسيختگي و هراس آفريني

گونه شناسي ، اهداف و آثار تروريسم

تروريسم گاهي جنبه پيش گيرانه دارد و گاه دشمنانه و خصمانه .

تروريسم پيش گيرانه آنجا جوانه مي زند و نمود مي يابد که شخص يا اشخاصي احساس هراس و بيم کنند و از اين رو دست مقاومت و ستيز بگشايند تا از تجاوز ديگران جلوگيری

نمايند .

 

اين گونه مقاومت و پيش گيری و چاره انديشي پيش از وقوع جنايت ديگری ، طبيعي است و در قرآن ( سوره انفال – آيه 60 ) آمده است .

اما گونه دوم تروريسم – که اين روزها موج مي زند و به اوج مي رسد – تجاوز بر حقوق و جان و مال و آبروی بي گناهان است . در باب اين گونه دشمني و کينه توزی و تروريسم بايد از سه منظر سخن گفت : سرچشمه و علت ، گستره وقوع و فراهم شدن يا نشدن اسباب آن.

سرچشمه اين خشونت و حق کشي، چه بسا فرد ، گروه ، تشکيلات و يا حتي حکومت و قدرت باشد . تروريسم مي تواند در گستره يک تشکيلات انجام پذيرد که بدان تروريسم داخلي مي گويند . آنچه پاره ای از تشکيلات در مصر و عربستان سعودی انجام دادند از اين نوع است . گاهي از منطقه و حوزه داخلي فراتر مي رود و حال و هوايي جهاني و بين المللي به خود مي گيرد . رژيم صهيونيستي را بايد در اين سياهه بررسي نمود .

اما به لحاظ فراهم آمدن سازوکار و زمينه تروريسم نيز مي توان به تقسيم پرداخت .

تروريسم کنشي ( اوليه ) که گروه ، تشکيلات و يا کشوری بدون مقدمه عليه دشمن خود اعمال مي کند و تروريسم واکنشي ( انتقامي ) که به هدف پاسخ گويي صورت مي پذيرد .

اهداف تروريسم متفاوت و متعدد است و اين اهداف غالبا سياسي است و گاهي نيز اهدافي اقتصادی ، ديني ، مذهبي و يا فکری ( گسترش دموکراسي و کمونيسم در منطقه ای خاص ) است .

از آثار منفي تروريسم مي توان به موارد زير اشاره نمود :

1-کشتار ناعادلانه مردم ، به هدر دادن ثروت ها ، ويران سازی شهرها .

2-بدنام کردن اسلام و معرفي کردن اين دين به عنوان ديني خشونت طلبي و خون ريز.

3-دادن بهانه به دشمنان اسلام برای مبارزه با کشورهای اسلامي و دخالت در امور آنها .

4-به هدر دادن توان و امکانات به جای به کارگيری بهينه ثروت و توان، برای پروژه های سازندگي

5-سنگ اندازی در راه گروههای اسلامي و اسلام گرا و بهانه تراشي برای سکولاريست ها و ساير افراط گران و دشمنان دين .

تروريسم و خشونت چنانچه از سوی قدرت ها بر توده مردم اعمال شود به کشتار و از بين رفتن ثروت ها ، جلوگيری از بالندگي و توسعه شهروندان ، برانگيختن روح کينه توزی و انتقام از حکومت ها و افزايش خشونت و دست آخر، فرار مغزها و سرمايه ها منجر مي شود.

با توجه به آيات کريمه هرگونه تجاوز و قتل و شيوع فساد و تباهي و ظلم، حرام و ناشايست است ، بدين معنا که هر دو گونه تروريسم از منظر اسلام حرام است .

اسباب گسترش تروريسم در کشورهای اسلامي

همه گونه های تروريسم از فکری گرفته تا سياسي و اقتصادی ،عللي دروني و بيروني دارد که از آن شمار است :

1-فهم و برداشت نادرست از اسلام ؛ تفريط و تساهل در امور حلال و حرام، موجب گمراهي و بنياد خشونت و تروريسم است .

2-چندپارگي فکری،افکار تفرقه انگيز معاصررا به باورهای گمراه کننده مي کشاند. اين آرا و انديشه ها، دين ، ميراث ديني و اجتماعي را مانع پيشرفت و تمدن قلمداد مي کند .

3-ستيز با جنبش بيداری اسلام : اين جنبش که در اوايل قرن پيشين آغازو آغازيدن گرفت ، بازگشت به آموزه های راستين اسلام و تطبيق احکام ديني را در همه گستره های زندگي خواستار شد . در جدال بااين بيداری حتي پاره ای از حکومتها دوشادوش مخالفان اسلام و دين ستيزان، ايستادند و به اعمال فشار پرداختند .

4-تعصب ديني و نژادی پرستي ؛ اختلاف ديدگاههای مذهبي در اسلام حادثه ای جديد نيست . آنچه نوظهور مي نمايد فتنه و آشوبي است که با اين شعار برافراشته شده است . اختلاف نظرهای درون ديني و ميان مذهبي ، مشروع است و نتيجه منطقي، تفاوت ديدگاهها و فهم عقل بشری است .

5-اختلافات ديني ، جبهه گيری و دشمن شماری و کافرپنداری مذهب و دين ديگری، آتش آشوب را شعله ور مي کند و به خشونت و هراس آفريني مي انجامد .

تجاوز و هتک حرمت مقدسات و نمادهای اديان ديگر ، انتشار انديشه های فتنه انگيز و دشمني افکن توسط پاره ای از اربابان دين و تلاش برای به حاشيه راندن مذاهب ديگر و پايمال کردن حقوق آنان، بر شتاب کينه و خشونت و تروريسم مي افزايد .

آنچه در يوگسلاوی و بوسني هرزه گوين رخ داد و آنچه امروزه بر مسلمانان بسياری از کشورهای اروپايي ، امريکايي و استراليا اعمال مي شود نمونه های بارز اين کنش ها و درگيری ها و تعصب های نا به جای ديني است .

6-بي احترامي به حقوق بشر: که در تشويق و تاريکي روابط ميان حاکمان و فرودستان، عمل به پندار و ظن و گمان، و کيفرکردن بي گناهان و فقدان آزادی بیان و بهره کشي از مردم و گسترش فساد اداری نمود مي يابد .

7-کوتاهي کردن حکومت ها در دفاع از دين: گرچه اسلام دين صلح و آرامش و مهر است ولي پاره ای از کشورهای غربي اسلام را نماد تروريسم و خاستگاه خشونت معرفي کرده اند

8-مشکلات اجتماعي : خلاء موجود در زندگي جوانان ، بيکاری ، سردرگمي و به هدر رفتن اوقات فراغت و توان ايشان ، جوانان را به بيراهه مي برد و به افراط و خشونت گری مي کشاند .

9-ارج ننهادن به فرهنگ گفت و گو : که دستاورد برنامه های ناقص و ناکارآمد موسسه های پژوهشي و نهادهای آموزشي کشورهای اسلامي است . اين درس ها و برنامه ها ، روح تفکر آزادی و سیر به سوی يافتن افق های نو را از دانش آموزان مي گيرد .

ملل جهاني تروريسم

سياست های يک بام و دو هوا و متناقض برخي از کشورها ، هماره بر خشونت و تروريسم افزوده است و از آن شمار است :

1-اتخاذ سياست های مختلف با قراردادها و مبادله اوليه بين المللي

2-دوگانگي معيارها در تعامل با مسايل و مشکلات بين المللي

3-چيرگي بر تشکيلات و نهادهای بين المللي به ويژه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروی

4-به کارگيری سياست حل مشکلات از رهگذر دخالتهای نظامي

5-ناکامي نظامي جهاني در حل قضايای بين المللي

در اين ميان ، فشار، بيش از همه بر کشورهای اسلامي است و اشغال کردن کشورهای اسلامي ( که از ديرباز انجام مي گرفت ) امروزه نيز همچنان ادامه دارد .

مبازه با تروريسم بايد با مبارزه فکری آغاز شود . در آغاز بايد کشورهای اسلامي به آگاهي و هوشياری و گسترش فرهنگ و گفت و گو مسلح شوند و به تسامح و مدارا آراسته گردند .

راه مبارزه ديگر ، سياسي است ، يعني بالا برن سطح انديشه و سياست های نظامي اسلام و وحدت کلمه و با به کار انداختن ساز و کارهای دشوار ( دموکراسي سازمان يافته ) و اجرای احکام شريعت اسلام و احترام به حقوق بشر.

 

هم چنين بايد در حوزه اجتماعي به مبارزه با آن پرداخت که راه آن اهميت بخشيدن به جوانان و مشارکت دادن آنها در آينده سازی و کاشتن نهال ارزشهای اسلامي در دل جوانان است .

مبارزه با فقر ، محروميت زدايي ، برخورد با نابرابری و برآوردن نيازهای مردم نيز راه مبارزه اقتصادی با اين پديده است .

در سطح بين المللي نيز بايد نظام جهاني و بين المللي را اصلاح نمود تا از يکه تازی جلوگيری شود و بنياد عدل و ارزش های تساوی و برادری ميان همه کشورها را پي ريزی کرد . ستم ستيزی، راه کار و نسخه ديگر مبارزه با تروريسم در سطح جهاني است . نيز بايد از اشغالگری و حمله نظامي دست کشيد و به احترام متقابل رسيد.

در پايان بايد گفت که هرگونه غلو و افراطي گری ما را از اعتدال دور مي سازد،در حالي که اسلام به مودت و محبت دعوت مي کند . افراط در غرب اما به يک فرهنگ بدل شده است و مقابله با آن نيازمند داشتن برنامه کلان است و اسلام و مسلمانان به فرهنگ ناروا ( تروريسم ) نيازی ندارند .

مبارزه با خشونت و تروريسم نيازمند تلاش پيگير در عرصه های منطقه ای ، اقليمي و بين المللي و جهاني است . بايد از هر راه و راهکار و برنامه و همايش و اتحادی برای مبارزه با اين پديده شوم، تفرقه افکن و ضد بشری سود جست و برای پي ريزی احترام به حقوق آدميان و تفاهم و گفت و گو و کاشتن بذر ارزش های انساني و اسلامي تلاش نمود .


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29