شرح کامل شکست منافقین در عملیات مرصاد از زبان یکی از اعضای منافقین که در صحنه نبرد حاضر بود، خواندنی است: «بالاخره پس از 3 روز نبرد سخت، در تاریخ پنجشنبه 6مرداد67 دستور داده شد که نیروهای منافقین از گردنه حسنآباد، اسلامآباد و کرند عقبنشینی کنند. نیروهای ایرانی که بر صحنه مسلط شده بودند، با دورزدن و کمینگذاری، مسیر برگشت نیروهای منافقین را در ارتفاعات دو طرف جاده بستند و از فاصله چند متری به خودروهای حامل نفرات سازمان تیراندازی کردند.
تمامی سلاح ها از کار افتاده، مهمات نیز تمام شده بود، تعداد معدودی از نفرات یک یا دو خشاب مهمات به همراه داشتند که در مواقع خیلی ضروری استفاده میکردند. تنها راه موجود فرار و عقبنشینی از میان انبوه کمین نیروهای ایرانی، از روستای سیاهخور تا اسلامآباد بود. تنها تاکتیک موجود برای خلاصی از این مخمصه و گذر از کمین، عقبنشینی و راندن خودروها با حداکثر سرعت بود. خودروهای لندکروز یا آیفاهایی که سالم مانده بودند، با انبوهی از نفرات بیسلاح و فشنگ، به شکل ستونی با حداکثر سرعت غافلگیرانه از لابهلای کمین میگذشتند و به سمت اسلامآباد بر میگشتند. تعدادی از خودروها با اصابت رگبارهای تیربار یا آر.پی.جی از جاده منحرف و به سینه دیوارهای کنار جاده بر میخوردند یا داخل پرتگاه میافتادند یا از جاده منحرف و واژگون میشدند؛ ولی طبق طراحی قبلی بقیه نیروها میبایست همچنان به راه خود ادامه میدادند تا در کمین نمانند.
بعضاً از میان سرنشینان یک خودرو فقط چند نفر سالم و سر پا در ماشین میماندند و مابقی مورد اصابت گلوله قرار میگرفتند. در این بین تعداد زیادی از بچهها نیز به صورت پیاده از مسیرهای فرعی به سمت شهر اسلامآباد راه افتادند تا خود را به شهر و از آنجا به عراق برسانند. تعدادی از نفرات زخمی در کنار جادهها خود را به سمت عقب میکشاندند یا از خودروهای در حال فرار، تقاضای کمک میکردند. تعداد زیادی از خودروها و تانکها بههمراه سرنشینان خود مورد اصابت قرار گرفته و در حال سوختن بودند.
مراتب تشکیلاتی و سازماندهی از بین رفته و هر کس به فکر خویش بود! طبق فرمان رهبری سازمان که از رادیوی سازمان و بیسیمها پخش میشد، وظیفه ایدئولوژیک هر فرد در آن شرایط «حفظ خود» و برگشت به خاک عراق بود و دیگر سازماندهی و مراتب تشکیلاتی معنی نداشت. از ساعت 3 بامداد روز پنجشنبه تا غروب همان روز بسیاری از نیروهای منافقین در مسیر برگشت به خاک عراق دسته دسته با ماشین و پیاده در کمین نیروهای ایرانی افتادند و کشته و زخمی شدند و تعدادی نیز موفق شدند به شهر کرند و از آنجا به عراق فرار کنند. نیروهای باقیمانده به طرق مختلف تا ساعت 12 شب خود را به قرارگاه پشتیبانی خوشنویس در خانقین رساندند.
رجوی و مسئولان که احتمال میدادند رزمندگان با مسئولان درگیر یا قصد جان آنها را کنند، با کمک یک گروهان استخبارات و نیروهای گارد عراق، همه آنها را در ورودی پایگاه خلع سلاح و بدون تجهیزات با اتوبوس به قرارگاه اشرف منتقل کردند. (نظری صمد، رد پای اهریمن، انتشارات انجمن نجات، تهران، 1390، صص165-167)