نشانههایی از احیای داعش به چشم میخورد. یک کابوس برای مردم عراق و سوریه که نقش مهمی در توجیه حضور آمریکا در منطقه بازی میکند.
ایالات متحده که با ترور بزرگترین سردار مبارزه با تروریسم، نشان داد تا چه اندازه علاقهمند به هموار کردن راه رشد گروههای تروریستی است، حالا که با اجماع ملتها برای خروج از غرب آسیا روبروست، میکوشد با برجسته کردن نقش داعش، بار دیگر بهانهای برای برقراری پایگاههای نظامیاش داشته باشد.
مردم عراق به خوبی به یاد دارند که در اوج شکلگیری داعش و در حالی که تروریستها در آستانه فتح بغداد بودند، پایگاههای آمریکایی چطور منفعلانه عمل کرده و هیچ نقشی در مقابله با داعشیها نداشتند.
با این حال واشنگتن هنوز امیدوار است، کشورهای منطقه را به این نتیجه برساند که تنها در صورت حضور آمریکا میتوانند امنیت خود را تامین کنند.
واقعیت این است که منطقه غرب آسیا، نیازمند امنیتی درون زاست و تاریخ نشان داده است، هیچ نیروی خارجی قادر به تامین امنیت این منطقه نیست.
چه در دورهای که انگلیسیها در این منطقه ایفای نقش میکردند، چه آنگاه که فرانسویها بر حجم مداخلات خود افزودند و چه دورهای که اتحاد جماهیر شوروی میکوشید پیمانکار ژاندارمی منطقه شود، در تمام این ادوار، نیروهای خارجی نه فقط تامین کننده ثبات و امنیت نبودند، که خود، ناامنی میآفریدند.
آشفتگیهای سیاسی و امنیتی امروز افغانستان که نتیجهاش، رشد انواع گروههای تروریستی بوده، میراثی است از تجاوز شوروی به خاک این کشور. بحران فلسطین و لبنان، ناشی از حضور انگلیسیها بوده و وضعیت سوریه و عراق هم نتیجه سالها مداخله بریتانیا و فرانسه است.
پس از پایان جنگ سرد هم که آمریکا موقعیت را برای ایجاد نوعی نظام تک قطبی در جهان مناسب دید، حضور این کشور در غرب آسیا نه تنها جلوی هیچ جنگ و منازعهای را نگرفته، که اوضاع را بدتر از قبل هم کرده است.
اگر آمریکا پیمانکار تامین کننده امنیت در این منطقه است، باید دولتهای منطقه به عنوان مشتریهای این پیمانکار از خود بپرسند که عملکرد این کشور در برقراری ثبات چه بوده و چطور امروز منطقه با حجم بالایی از ناامنی و بحران تروریستی روبروست؟
امنیت درونزا در منطقه تضمین میکند که کشورها، خود تبدیل به عامل تامین کننده امنیت شده و جلوی هرگونه بیثباتی را بگیرند. با این حال امنیت برونزا که از حضور قدرتهای فرامنطقهای ناشی میشود، کشورها را دچار ضعف و وابستگی کرده و فرصت ایفای نقش در کنترل اوضاع را از آنان میگیرد.
به نظر میرسد، تا زمانی که کشورهای منطقه برای برقراری امنیت، چشم به آمریکا داشته باشند، اوضاع منطقه تا همین حد آشفته خواهد بود. اما اگر پای بازیگران فرامنطقهای از غرب آسیا بریده شود، آنگاه هر کشور تلاش میکند تا مسئولیت خود برای رفع بحرانها را ایفا کند.
آمریکا در دو دهه اخیر کوشیده است تا با توسعه تروریسم، برای خود بهانه مداخله در امور کشورها جعل کند. این سیاست، هر روز بحرانی تازه آفریده و تلاش برای احیای داعش در ماههای اخیر نیز در همین راستا ارزیابی میشود.
مردم سوریه، عراق، لبنان، یمن و دیگر کشورها باید با هوشمندی در برابر دور باطل تروریسمآفرینی بایستند و اجازه ندهند تا آمریکا برای دست بردن به منابع مهم انرژی منطقه، بار دیگر امنیت و ثبات موجود را برهم زده و با حضور نظامی خود، پیامآور درگیری و نزاع باشد.
ایران به عنوان کشوری که همواره از همکاری با دیگر دولتها برای برقراری امنیت استقبال کرده، میتواند محور ایجاد امنیت در نبود کشورهای بیگانه باشد. طرح صلح هرمز در همین راستا از سوی ایران ارائه شده و همراهی دیگر کشورها با این طرح میتواند برای همیشه امنیت و در نتیجه، ثبات اقتصادی و سیاسی را در منطقه حاکم کند.
ایرانهراسی و شیعههراسی در منطقه که روی دیگری از سناریوی اسلام هراسی در جهان است، فقط با هدف اختلافافکنی دنبال شده و نمیتواند مبنای درستی برای محاسبات امنیتی کشورهای عربی باشد. آنها باید هوشیار بوده و نگذارند به نام ایرانهراسی، داعشی تازه احیا شود که نه به شیعیان رحم میکند و نه اهل سنت.
پیش از این یکبار هوشمندی ملتها در منطقه، دیکتاتورهای وابسته به آمریکا را سرنگون کرده است. حالا نوبت به دوره تازه بیداری رسیده تا نتیجهاش، خروج نیروهای آمریکایی از منطقه به عنوان مهمترین عامل ناامنی باشد.