آنچه داعش را از همتایانش متمایز کرده است

30اگر گفته شود که تروریسم از نوع داعش با تمام انواع خود متفاوت است و از همین حیث جزء بزرگ‌ترین عناصر اثرگذار در عرصه بین‌الملل است حتی نه فقط در خاورمیانه پر بی‌راه نگفته‌ایم. درست است که داعش از بدنه القاعده جدا شده است و دارای ریشه‌های اخوانی است اما این پدیده در حال رشد و نمو واجد شرایطی است که آن را از دیگر هم‌تایان خود جدا نموده و خطرات آن را هم‌چنین افزایش داده است.

این تفکر که ابتدا از بین متفکران جوشید و سپس رنگ‌وبوی سیاسی و حزبی به خود دید و امروزه از قالب رفتارهای حزبی به تشکیل گروه‌های مسلح و البته تروریستی و خطرناک درآمده است. از بین ملل اسلامی مصر به علت دارا بودن تمام شرایط ظهور و بروز چنین جریاناتی به حق موطن اصلی این ایدئولوژی و البته این تشکل‌هاست.

این جریان به شکل‌گیری حزب اخوان‌المسلیمن انجامید؛ حزبی که سودای بازگشت به دوران طلایی دول اسلامی خاصه امپراطوری عثمانی به وسیله بازگشت به ارزش‌های کمرنگ و فراموش شده دوران سلف و احیای خلافت اسلامی را، در سر داشت.

اما ورود تفکرات اخوانی از عرصه تحزب به عرصه مبارزه و تشکیل حکومت با شکل‌گیری گروه القاعده در پاکستان و افغانستان متبلور شد که آن با داستان تصرف افغانستان و برپایی حکومت طالبان در آنجا هم‌زمان شد. تفکر احیای خلافت اسلامی‌ از راه تمسک به ارزش‌های سلفی، کافر دانستن مخالفان این تفکر و واجب دانستن جهاد با این‌گونه کافران که از اندیشه‌های یکی از رهبران متنفذ اخوان به نام سید‌قطب برخواسته است به مرور منجر به تشکیل سازمانی به نام «القاعده الانصار» یا همان القاعده شد که در زمان جنگ افغان‌ها با شوروی بستری مناسب  برای جهاد با کفار یافته بودند و پس از راندن شوروی از افغانستان خود را برای پیاده‌سازی الگوهای حکومتی خود در افغانستان به عنوان اولین پایگاه و آن هم از طریق بیعت با رهبری طالبان آماده ‌می‌کردند.

گرچه به لحاظ فقهی و تا اندازه‌ای ایدئولوژیکی بین سلفیون القاعده و طالبان در پاکستان و افغانستان تفاوت‌های عمیقی وجود دارد اما تقریبا هر دو در یک امر مشترک بودند و آن این‌که با اکثر عقاید رایج اسلامی بین مذاهب مسلمان مخالف بوده و قصد احیای مدل خلافت اسلامی و اصلاح این اعتقادات به زعم خود غلط را، توسط جهاد با مخالفان در سر داشتند.

گروه القاعده با حمله ایالات متحده و ناتو به افغانستان پس از فروریزی برج‌های دوقلو متحمل ضربات شدیدی شد. با این حال به ظاهر حمله آمریکا به مواضع طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان می‌بایست پایان کار این گروه‌های تکفیری می‌بود ولی پس از آن گروه‌هایی با الگوگیری از مرکزیت القاعده در سراسر جغرافیای جهان اسلام اظهار وجود کردند و در نهایت این به تکثیر و تقویت القاعده انجامید.

القاعده در نقاط مختلفی از جهان دارای شاخه‌هایی است که در همان مناطق عهده‌دار دنبال کردن رسالت سازمان خود هستند. ایمن‌الظواهری پس از بن‌لادن بر کرسی او نشسته است و رهبری این شاخه‌ها را برعهده دارد. این سازمان توانسته با تکیه بر سازمان‌‌های محلی جنایات زیادی را به خصوص در مناطق همیشه در التهاب آفریقایی همچون سومالی و یا نیجریه به نام خود ثبت کند اما ظهور پدیده‌ای از دورن همین سازمان به نام داعش ورق را به ضرر القاعده در حال برگرداندن است. شاید بتوان داعش را مدل جهش‌یافته همان القاعده دانست که با توجه به تفاوت‌‌هایش با سازمان مادر و رفع برخی عیوب تشکیلاتی و مدیریتی پیروزی‌های بیشتری را برای خود و خطرات جدی‌تر و مهلک‌تری را برای سایر مردم جهان به وجود آورد.

اما تفاوت‌های داعش با القاعده در چه حد و به چه شکل است که  آن را تبدیل به خطی جدی‌تر از القاعده کرده است:

القاعده شیوه‌هایی قدیمی برای جذب نیرو داشت. این روش‌ها برای جذب نسل جوان در جوامع مسلمان تقریبا جذابیت و کارکرد خود را از دست داده بود و علت قسمتی از رکود و انفعال این گروه‌ها بود. اما رویکرد داعش در جذب نیرو چنان است که بخشی از هواخواهان این سازمان از کشورهای اروپایی و آمریکایی برخواسته‌اند. حتی حیرت‌آور است که تعداد کثیری از زنان برای پیوستن به این سازمان خانه و کاشانه خود را در اروپا رها کرده‌اند. شیوه‌های داعش در نمایش قساوت تمام عیار به همان اندازه که برای ایجاد رعب و وحشت در مناطق متصرفه و تضعیف روحیه جبهه مقابل موثر بوده، در جذب پیکارجو از سرزمین‌های غربی تاثیر‌گذار بوده است. رویای خشونت آن هم خشونتی که دهه‌هاست توسط هالیوود و همتایان غربی‌اش در ذهن و جان جوانان رسوخ کرده اکنون با توجیهات دینی و خدایی برای تازه مسلمان‌شده‌های ناآگاه در صحنه‌های نبرد داعش به منصه ظهور می‌رسد. ورود جوانان مسلمان اروپایی به این گروه که بسیاری از آن‌ها از تحصیلات‌ آکادمیک برخوردار بودند موجب تقویت این سازمان به نسبت دیگر سازمان‌های تکفیری خصوصا اقلا در امور تبلیغاتی با هدف اشاعه وحشت در جهان شده است.

اما از مهم‌ترین تفاوت‌های داعش و القاعده تمرکز‌زدایی این سازمان است. تمرکززدایی که در بدو امر مسخره به نظر می‌رسید و دست‌مایه طنز رسانه‌ها شده بود چرا که طبق آن ابوبکر البغدادی سرکرده داعش خود را خلیفه خودخوانده جهان اسلام معرفی می‌کرد و حتی ادعای تصرف دیگر کشورهای اسلامی را در آینده می‌داد. اما به مرور و با تصرف موصل و نمایش خون‌ریزی بی‌بدیل و اتفاقات تروریستی اخیر به خصوص در فرانسه روشن شد که این ادعا را نباید دست‌کم گرفت و از کنار آن بی‌توجه عبور کرد.

شاید القاعده بسیار پیش از داعش در سودای پیاده‌سازی الگو‌های خود در جهان اسلام و پس از آن در کل جهان بود و بر آن اساس حملات تروریستی را در نقاط مختلف جهان به خصوص آمریکا انجام داد، ولی به تدریج و بعد از حمله آمریکا به افغانستان شاهد تغییراتی در روش‌ها در آن بودیم که احتمالا باید آن را برخواسته از نوع مدیریت ایمن ‌الظواهری دانست. ظهور گروه‌های متعدد با رویکرد القاعده در جای‌جای جهان اسلام و بیعت با مرکزیت القاعده شاید به گستردگی این سازمان انجامید اما از طرفی هر شاخه را در محدوده جغرافیایی خود محدود کرد و انگیزه مبارزه آن هم با دول غربی را تقریبا کم‌رنگ کرد. خصوصا که در چند سال اخیر با پیدایش انقلاب‌های عربی  این گروه‌ها بیشتر متوجه کشورهای منطقه خود شده‌اند تا از این تقسیم قدرت عقب نمانند. مصر، لیبی و سوریه نمونه‌های آن هستند.

داعش چه آگاهانه و یا ناآگاهانه تمرکز جغرافیایی را هم در تئوری یعنی ادعای خلافت در حال و آینده و چه در عمل یعنی انجام عملیات‌های تروریستی در نقاط مختلف آسیا، آفریقا و حتی اروپا برداشته است. این سازمان در اولین قدمش، با ادعای حاکمیت خود بر شام در نام‌گذاری بر سازمانش نه تنها پا را از محدود تعیین شده جغرافیایی‌اش فراتر می‌گذارد بلکه بر سنت سال‌های اخیر القاعده پای‌ می‌گذارد. اختلاف بر سر این سنت‌شکنی در ماجرای جنگ داخلی سوریه دیده شد هنگامی‌که داعش به عرصه‌ای وارد می‌شود که به لحاظ عملیاتی خارج حیطه جغرافیایی‌اش بود و به القاعده سوریه ارتباط داشت. این کار اختلاف داعش با مرکزیت القاعده و ایمن ظواهری را در پی داشت و موجب جدایی داعش از بدنه القاعده گشت. از آن پس و به خصوص پس از یورش گسترده به شمال عراق داعش به طور کل تمرکز بر عراق را منکر شد و ادعای تاسیس خلافت اسلامی چه در مناطق متصرفه و چه مناطق دوردست خارج از تسلط را نمود. البغدادی خود خلیفه تمام مسلمین می‌داند حتی مناطقی که تا کنون پرچم داعش برفراز آن بلند نشده است. و اگر یکی از ویژگی‌های بن‌لادن را بیرون بردن مبارزه به خارج از مرزهای خلافت‌اسلامی بدانیم این دقیقا بازگشتی است به القاعده دوران بن‌لادن در پیش از حمله آمریکا به افغانستان. شاید فاکتوری که بن‌لادن را بین برخی تند‌روها و سلفیون مسلمان به یک چهره کاریزماتیک تبدیل ساخت و امروزه موجب جذب تعداد زیادی از اروپا، آفریقا، قفقاز و کشورهای عربی خاورمیانه به این داعش شده همین باشد. البغدادی پس از آن‌که خود را خلیفه تمام مسلمانان جهان نامید و منکران خود را کافر و مستحق اعدام، از گروه‌های تکفیری برای پیوستن به دولت اسلامی دعوت کرد و برخلاف تصور این گروه‌ها و احتمالا برای خروج از انفعال سال‌های پیش به آن پیوستند. تدریجا اکثر گروه‌های القاعده در حال پیوستن به داعش و بیعت با ابوبکر البغدادی هستند و با الگوی مبارزه خارج از مرزهای خلافت اسلامی که دوباره توسط داعش زنده شده خطرات بی‌شماری را برای هر اجتماعی در جهان به وجود آورند. داعش اکنون جهان را عرصه مبارزه کرده است. کاری که تا پیش از حمله سال 2001 آمریکا به افغانستان در دستور کار بن‌لادن بود. به همین دلیل و به جرات می‌توان گفت داعش امروز معزلی است جهانی، نه منطقه‌ای و خاص جهان اسلام.

بعد از جنگ آمریکا و القاعده در افغانستان به طرز مشکوک و سوال‌برانگیزی فعالیت القاعده بیشتر به درون کشورهای اسلامی معطوف شد و رجزخوانی‌های جهانی این سازمان بسیار کم‌رنگ شد و به انفعال این سازمان کمک زیادی کرد. جالب است که این انفعال القاعده با از بین رفتن فشار ایالات‌متحده و ناتو برای ریشه‌کنی القاعده هم‌زمان شد؛ امری که به تکثیر آن در کشورهای اسلامی انجامید. در آن زمان غرب با هدف بهره‌برداری سیاسی و تبلیغاتی به جو منفی تبلیغاتی و وحشت‌آفرینی از خطر تروریسم خیالی سلفی‌ها دامن زد، اما در پشت پرده، خبر از همکاری و زدوبند سرویس‌های اطلاعاتی غرب در همکاری با القاعده بود. امروز اما ترس این کشورها از نوع پروپاگاندا نیست چرا‌که آنچه در مورد داعش و هوادارانش اتفاق می‌افتد علاقه به الگوبرداری از این سازمان است تا جذب به آن از طرف جوانان و اشاعه فکر مبارزه با مصادیق کفر خارج مرزهای تسلط خلافت اسلامی است از طرف داعش. این خود به افزایش تعداد حملات تروریستی در کشورهای غربی خواهد انجامید. اتفاق نشریه شارلی‌ابدو و موارد مشابه موید آن است.

به هر تقدیر مساله داعش دیگر مساله‌ای نیست که تنها مربوط به خاورمیانه باشد و دولت‌هایی که در به وجود آوردن آن دخیل بوده‌اند در سایه‌سار امنیت و آرامش روزگار سپری کنند و از منافع این آشفتگی بهره‌مند شوند. داعش امروز دغدغه‌ای جهانی است و فکر بسیاری از دولت‌مردان دور و نزدیک به عراق و سوریه را به خود مشغول داشته است و برخلاف تصور شاید موطن‌ آن عراق باشد و در سوریه پروار شده باشد اما امروز در دوردست‌ترین مناطق جهان مساله روز است. این در مورد دیگر شاخه‌های القاعده بسیار متفاوت است. برای مثال شاید آمار جنایات گروه بوکوحرام شاخه القاعده در غرب آفریقا یا نیجریه بیشتر از گروه داعش باشد اما به هیچ وجه تا این اندازه این گروه برای غرب مهم نشده تا جایی‌که برای نابودی آن دست به ائتلاف بزنند و یا راه‌پیمایی نمادین شش ملیون نفری به همراه روسای جمهور چند کشور در محکومیت آن در پاریس برگزار کنند.

اما از آن جهت که وجود داعش برای برخی واجد منافعی است هیچ‌گاه  اراده جدی برای خاتمه بخشیدن به خطر آن نشان داده نخواهد نشده است و ضربات وارد شده به پیکره این گروه برخورد با این پدیده نوظهور محافظه‌کارانه و صرفا برای دور نگه‌داشتن خطر داعش از ناحیه خود و منافع خود بوده است. چنان‌که اوباما در پاسخ به درخواست کمک ائتلاف برای جلوگیری از تصرف کوبانی اعلام کرد که تنها قصد دارد از منافع آمریکا و اتباع خود دفاع کند.

به این ترتیب نمی‌توان چشم امید به امحای قریب‌‌الوقوع این غائله داشت و باید منتظر خطرات و جنایات بزرگتری از سوی آن بود. خطری که امروز فراتر از مرزهای عراق و سوریه، تمام دنیا را درنوردیده‌ است و بر خلاف چند دهه اخیر نه محصول پروپاگاندای هالیوود که بسیار عینی و واقعی‌تر است.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31